سفارش تبلیغ
صبا ویژن


هیچکس مانند أمیر المؤمنین علیه السلام ، عالم به کتاب خدا نبوده ا

 و محمّد بن‌ مسلم‌ و أبوحمزة‌ ثمالی‌ و جابربن‌ یزید از حضرت‌ باقر علیه‌ السّلام‌؛ و علیّ بن‌ فَضَّال‌ و فُضَیل‌ بن‌ یَسار و أبوبصیر از حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌، و أحمد بن‌ محمّد بن‌ حلبی‌ و محمّد بن‌ فضیل‌ از حضرت‌ رضا علیه‌ السّلام‌ روایت‌ کرده‌اند. و همچنین‌ از حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر علیه‌ السّلام‌ و از زید بن‌ علی‌ و از محمّد بن‌ حنفیّه‌ و از سلمان‌ فارسی‌، و از أبوسعید خُدْری‌، و از اسمعیل‌ سدّی‌، روایت‌ شده‌ است‌ که‌ در تفسیر آیة‌ کریمة‌: قُلْ کَفَی‌ باللَهِ شَهِیدًا بَیْنِی‌ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَـ"بِ [31].

 «بگو ای‌ پیغمبر که‌ کافی‌ است‌ که‌ گواه‌ بین‌ من‌ و شما خداوند است‌، و آن‌ کسی‌ که‌ در نزد او علم‌ کتاب‌ است‌» گفته‌اند که‌ مراد از مَنْ عنده‌ علم‌ الکتاب‌، علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌ السّلام‌ است‌.

 و از ابن‌ عبّاس‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌: لاَ وَاللهِ مَا هُوَ إلاَّ عَلِیُّ بْنُ أبِی‌طالبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقَدْ کَانَ عَالرمًا بِالتَّفْسِیرِ وَالتَّأوِیلِ وَالنَّاسِخِ وَالْمَنْسُوخِ وَالْحَلاَلِ وَالْحَرَامِ.[32]

 «نه‌ سوگند به‌ خدا که‌ مراد از عالم‌ به‌ کتاب‌ در این‌ آیه‌، عبدالله‌ بن‌ سلام‌ نیست‌؛ و نیست‌ آن‌ عالم‌ مگر علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌ السّلام‌. هر آینه‌ تحقیقاً علی‌ عالم‌ به‌ تفسیر و تأویل‌ و ناسخ‌ و منسوخ‌ و حلال‌ و حرام‌ قرآن‌ بوده‌ است‌».

 و از ابن‌ حَنَفِیَّه‌ روایت‌ است‌ که‌: علم‌ کتاب‌ اوّل‌ و آخر در نزد علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌ السّلام‌ است‌.[33]

 و این‌ روایت‌ را نَطَنْزِی‌ در «خصآئص‌» روایت‌ نموده‌ است‌.

 و از امور محال‌ است‌ که‌ خداوند تعالی‌ به‌ یک‌ نفر یهودی‌ (عبدالله‌ بن‌ سلام‌) استشهاد کند؛ و او را ردیف‌ دوّم‌ از ذات‌ اقدس‌ خودش‌ بشمار آرد.

 و گفتار خداوند که‌: قُلْ کَفَی‌ بِاللَهِ شَهِیدًا بَیْنِی‌ وَ بَیْنَکُم وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَـ"بِ، [34] موافق‌ است‌ در عدد حروف‌ أبجدی‌، با گفتار ابن‌ عبّاس‌ که‌: کَلاَّ، اُنْزِلَ فِی‌ أمیرالمُؤمِنِینَ عِلِیٍّ. «أبداً اینطور نیست‌. این‌ آیه‌ راجع‌ به‌ أمیرالمؤمنین‌ علی‌ فرود آمده‌ است‌» زیرا تعداد حروف‌ هر یک‌ از آن‌ دو، هشتصد و هفده‌ میباشد.

 و عَونی‌ گوید:

 وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ عِلْمُ مَا         یَکُونُ وَ مَا قَدْ کَانَ عِلْمًا مُکْتَمَا

 «علی‌ آن‌ کسی‌ است‌ که‌ در نزد او علم‌ کتاب‌ و علم‌ به‌ امور آینده‌، و علم‌ به‌ امور گذشته‌، از علوم‌ مخفیّه‌ موجود است‌.»

 و أبو مُقاتل‌ بن‌ داعی‌ عَلَوی‌ گوید:

 وَ إنَّ عِنْدَکَ عِلْمَ الْکَوْنِ أجْمَعَهُ             مَا کَانَ مِنْ سَالِفٍ مِنْهُ وَ مُؤَتَنَفِ

 «و تحقیقاً در نزد تو ای‌ علیّ، علم‌ مجموعة‌ عالم‌ تکوین‌، چه‌ آنها که‌ گذشته‌، و چه‌ آنها که‌ هنوز نیامده‌ است‌، موجود است‌.»

 و نصر بن‌ منتصر گوید:

 وَ مَنْ حَوَی‌ عِلْمَ الْکِتَابِ کُلَّهُ             عِلْمَ الَّذِی‌ یَأْتِی‌ وَ عِلْمَ مَا مَضَی‌

 «عی‌ آن‌ کسی‌ است‌ که‌ علم‌ تمام‌ کتاب‌ آفرینش‌ را در خود دارد؛ علم‌ آنچه‌ می‌آید؛ و علم‌ آنچه‌ گذشته‌ است‌.»

 و علم‌ علیّ بر تمام‌ یکایک‌ از اصحاب‌ غالب‌ آمد، حتّی‌ همگی‌ اعتراف‌ به‌ علم‌ او کرده‌؛ با او بیعت‌ نمودند[35].

 جاحِظ‌ گوید: امّت‌ اتّفاق‌ کرده‌اند که‌: صحابة‌ رسول‌ خدا، علم‌ خود را از چهار نفر می‌گرفته‌اند: عَلِیّ و ابنُ عبَّاسَّ، و ابنُ مَسْعُود، و زَیْدُ بْنُ ثَابِت‌ و جمعی‌ عُمَر بنُ خَطَّاب‌ را نیز گفته‌اند. و پس‌ از این‌ اتّفاق‌، إجماع‌ کرده‌اند بر اینکه‌: آن‌ چهار تن‌ به‌ کتاب‌ خدا واردتر بوده‌؛ و بهتر آنرا میخوانده‌اند.

 و چون‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم گفته‌ است‌: یَؤمُّ بِالنَّاسِ أقْرَئُهُمْ، «امامت‌ مردم‌ را آن‌ کس‌ دارد که‌ کتاب‌ خدا را بهتر میخواند» بنابراین‌ عُمَر از میان‌ این‌ پنج‌ نفر می‌افتد.

 و سپس‌ إجماع‌ کرده‌اند بر اینکه‌ پیغمبر صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ گفته‌ است‌: الاْئِمَّةُ مِنْ قُرَیشٍ «پیشوایان‌ و امامان‌، از طائفة‌ قریش‌ هستند.» و بنابراین‌ ابنُ مَسْعُود و زَیْد میافتند، و عَلِیّ و ابنُ عبّاس‌ باقی‌ می‌مانند؛ و چون‌ هر دو نفر آنها عالم‌ و فقیه‌ و قُرَشی‌ هستند؛ به‌ جهت‌ آنکه‌ از این‌ دو نفر آن‌ که‌ سنّش‌ بیشتر است‌؛ و هجرتش‌ سابق‌تر است‌، عَلِیّ است‌؛ پس‌ ابن‌ عبّاس‌ می‌افتند و عَلِیّ برای‌ امامت‌ امّت‌ با اجماع‌ و اتّفاق‌ امّت‌ باقی‌ می‌ماند.[36]

 همة‌ صحابة‌ رسول‌ خدا مسائل‌ خود را از علیّ می‌پرسیدند؛ و علیّ از یکنفر مسأله‌ای‌ را نپرسید. و رسول‌ خدا گفته‌ است‌: إذَا اخْتَلَفْتُمْ فِی‌ شَیْءٍ فَکُونُوا مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبی‌طالبٍ «چون‌ در چیزی‌ اختلاف‌ کردید؛ در آن‌ چیز طبق‌ نظریّة‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ باشید!»

 عبادة‌ بن‌ صَامِتْ گوید: قَالَ عُمَرُ: اُمِرْنَا إذَا اخْتَلَفْنَا فِی‌ شَیْءٍ أنْ نُحْکَمِّ عَلِیًّا «عمر گفت‌: ما مأموریم‌ که‌ چون‌ در چیزی‌ اختلاف‌ کردیم‌؛ علی‌ را حَکَم‌ قرار دهیم‌؛ و طبق‌ رأی‌ او عمل‌ نمائیم‌.» و از همین‌ جهت‌ افرادی‌ از صحابه‌ که‌ مذکور به‌ علم‌ هستند همچون‌ سَلمان‌، و عطّار، و حُذَیْفه‌، و أبوذرّ، و أبِّی‌ بن‌ کَعْب‌، و جَابِر أنصاریّ، و ابن‌ عبّاس‌، و ابن‌ مَسْعُود، و زَیْدُ بن‌ صوحَان‌، از علیّ متابعت‌ کردند؛ و از او دور نشدند مگر زَیْد بن‌ ثابِت‌ و أبومُوسی‌ و معَاذ و عُثْمَان‌؛ و همگی‌ اینها نیز معترف‌ به‌ علم‌، و برتری‌ و زیادی‌ او در علم‌ او بوده‌اند. [37] 

نقّاش‌ در تفسیر خود گوید: ابن‌ عبّاس‌ گوید: علیّ علمی‌ را داشت‌ که‌ رسول‌ خدا به‌ او آموخته‌ بود؛ و به‌ رسول‌ خدا، خداوند تعلیم‌ نموده‌ بود؛ پس‌ علم‌ پیغمبر علم‌ خداست‌؛ و علم‌ علی‌ از علم‌ پیغمبر است‌؛ و علم‌ من‌ از علم‌ علی‌ است‌؛ و علم‌ من‌ و علم‌ همة‌ اصحاب‌ محمّد در برابر علم‌ علیّ نیست‌ مگر مانند قطره‌ای‌ در برابر هفت‌ دریا. [38]

 ضحّاک‌ گوید: از ابن‌ عبّاس‌ وارد است‌ که‌: به‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ نُه‌ دهم‌ از علم‌ داده‌ شده‌ است‌؛ و در آن‌ یک‌ دهم‌ دیگر نیز علیّ، أعلم‌ آنها بوده‌ است‌. [39]



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: