سفارش تبلیغ
صبا ویژن


در حیرتم که مست خمستان کیستى؟

تقدیم به شهیدان گمنام، عاشقان بى‏نام و نشانى که در باغ ملکوت شهره‏اند و در عالم خاک غریب.
به استخوان پاره‏هایى که پروازشان بر فراز دست‏ها بوى بهشت را در مشام شهر افکند.

اى پاره پاره، نوگل خندان کیستى؟
اى پر شکسته ، بلبل بستان کیستى؟

اى مهربان ستاره، تو را آسمان کجاست؟
اى ماهپاره، شمع شبستان کیستى؟

باناز ، اى غزال رها مى‏روى چه خوش‏
اى نور دیده، سرو خرامان کیستى؟
از هم گسسته از چه بلا، بند بند تو؟
اى صید رسته، خسته‏ى پیکان کیستى؟

این داغ از کجاست چنین استخوان گداز؟
مى‏آیى از کجا؟ ز شهیدان کیستى؟

عاشق‏ترین سوار! چرا خفته‏اى خموش؟
از لشکر که‏اى ؟ وز گردان کیستى؟

اسطوره‏ها به نام تو تعظیم مى‏کنند
اى عشق، اى فسانه، ز دیوان کیستى ؟

آرامش کدام دل شرحه شرحه‏اى؟
روح کى‏اى ؟ قرار که‏اى؟ جان کیستى؟

دل مى‏برد ز دست ، شمیم بهشتى‏ات‏
اى گلبن شرف ز گلستان کیستى؟

آشفته حال، آبله پا، مى‏رسى ، غریب‏
مجنون داغدار بیابان کیستى؟

ما مانده چون غبار و تو ره برده تا حبیب‏
اى خوش رهیده ، دست به دامان کیستى؟

اى شهره در جهان بقا، بى‏نشان خاک‏
شهرت کجاست؟ اهل کجا؟ زان کیستى؟

توفان مستى‏ات همه رقص حماسه داشت‏
در حیرتم که مست خمستان کیستى؟

از ناى استخوان تو گلبانگ «ارجعى» است‏
پیداست اى شهید که قربان کیستى ؟

از نینواى سینه برآر آتشى «کویر»
تا گویمت جدا ز نیستان کیستى؟


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: