سفارش تبلیغ
صبا ویژن


یک خبر بد...

خرمشهر شهر خون دلش خون شد...

 

بعد گذشت سالها همیشه همه خواندند ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته ... خون یارانت پر ثمر گشته ...

 

وحالا دوستان میگویند ممد نبودی ببینی ... خدا راشکر که نبودی ببینی .، چه بر سر شهر خون آورده اند که امروز میدانم زمین و خاک خرمشهر خون گریه میکنند از دست مردمان بی وفایش . از دست یاران و رفیق های نیمه راهش...

 

کجایید محمدها بیایید که شهر خرمشهر را گرفته اند ... گرفته دشمن نفس ذره ذره خاک کشورمان را ... کجایید محمدها ببینید جوانانمان را به اسارت گرفته اند ...

 

این روزها خرمشهر کمر شکسته ی تو زمین گیر شده است ... وای میترسم  میترسم از آن لحظه که زمین خرمشهر زبان باز کند و دست را به آسمان ببرد و نفرین کند بر مردمان غافلش ... آی شهدا میدانم که شما دهان زمین را گرفته اید تا صدایش به آسمان نرسد میدانم که شما برایمان فرصت گرفته اید . والا زمین و زمان با زلزله ی دل خاک بهم میخورد وقتی گناه به همین راحتی می رقصد در خاک مقدس ما ...

 

خرمشهر هم چون مادری داغ دیده در انزوا رفته است سکوت کرده از این همه بی وفایی . سکوتی که پر از حرفهای ناگفته است .

 

نخل هایش اعتصاب کرده اند و دیگر حال ایستادن ندارند همان نخل هایی که سر دادند برای جان رزمندگان . همان نخل هایی که سوختند تا بماند خاک خرمشهر ...

 

دیگر خرمشهر حال و هوای دیروز را ندارد مدتهاست مریض شده و عیادت کنند های نیست . مردم فراموش کردند که این خاک را مدیون استخوانهایی هستند که گاه و بی گاه سرزده و ناخوانده از دل خاک جوانه میزنند و ما فقط یاد گرفتیم برایشان گریه کنیم . . . ویا امضا کنیم فراموشمان نکنید ..

 

شاید خودمان را گول میزنیم چرا که این ما هستیم که فراموش کردیم ترکش های به جا مانده از پیکر تکه تکه شده ی شهدا را ... ایم ما هستیم که فقط خریدیم کتاب های (دا ) را و خواندیم چون افسانه های شبانه برای بیشتر و زودتر خوابیدنمان .

 

خرمشهر دلش گرفته ... اشک هایش را در سینه میچکاند . دیر یا زود صدای فریادش را جهان خواهد شنید ...

 

دیگر صدای الله اکبر نمی آید از بام خانه ها.

 

لباس های خاکی که روزی افتخار بود برای ما . لباسهایی که هر چند بزرگ تر از تن ما بود ولی ارزو داشتیم فقط یک بار بپوشیم و عکس بگیریم حالا تبدیل به مدهای غربی شده . لباس هایی که  پاره بودنش افتخار است . بی عزتی و بی رنگیش رنگ است .

 

ودخترانی که این شهر را با کشور های غربی اشتباه گرفته اند دخترانی که خود را عروسک خیمه شب بازی غربی ها کرده اند تا هرگونه که آنها خواستند بازی کنند ...

 

 کجایید محمدها خرمشهر شهر خون دلش خون شد . جوانانمان را دارند میبرند به اسارت .. محمدها بیایید ...

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: