سفارش تبلیغ
صبا ویژن


علمدار روایتگری حاج عبدا..ضابط

 

معرفی کتاب شیدایی

مجموعه خاطرات علمدار روایتگری حاج عبدا..ضابط

نه خورشید بود، نه مهتاب، نه ستاره، اما می درخشید.
جنسش، از هر چه بود، شفاف بود.
تا بود، نام و نشانش، برایش نان نشد.
تار و پود وجودش، از عشق سرشته بود و سرقفلی سرای قلبش، در رهن محبت خدا بود و خلق خدا.
خاکی بود و ساده و بی پیرایه؛ ‌اما، عطر خدا را داشت انگار!
بی هیاهو کارش را انجام داد و ... رفت.
زنده که بود، مرگ را طلب کرد تا زنده بماند و جاودان برای همیشه.

نقاشی معروف شهید چمران

نقاشی شهید چمران خیلی رویش تاثیر گذاشته بود: شمع کوچکی که در صفحه ای سیاه می درخشید. می نشست و دقایقی را خیره نگاهش می کرد.
می گفت: شهید، مثل همین شمعه که نور کمش هم می تونه در دل سیاهی ها خودی نشون بده... شد راوی شهادت.

دو فرزند کافی نیست!

شش فرزند داشت. تازه داشت به میان سالی می رسید. شوخی می کرد و می گفت: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام اقتدا کردم.

 

صحن جمهوری حرم امام رضا، قطعه 242

نسال الله منازل الشهداء

"حتما بخونیدرفقا"



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: