سفارش تبلیغ
صبا ویژن


هل من ناصر ینصرنی! بیاد شب عاشورا

 

  

گرد و غبار عملیات و خستگی ناشی از آن و فراغ یاران شهید چهره او را زیباتر کرده بود معلوم بود که درون دگرگونی دارد.

لحظات سختی بود سخنان رئیس ستاد لشکر تکلیف را بر همه روشن کرده بود او آرام حرف می زد ولی حرفهایش تلاطم عجیبی داشت و دلها را ویران می کرد از آغاز شب عاشورا و یاران امام سخن می گفت:

 برادران عزیز من، لازم است از زحمات شما و جان نثاری و جانبازی شما در این عملیات تقدیر و تشکر کنم اجرتان با سید الشهدا.

بعد مکثی کوتاه ادامه داد: همانطور که می دانید عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم و بنا به دستور، پس از وارد کردن ضربه سخت به دشمن به مواضع خود برگشته ایم و جهت حفظ آن لازم است عده ای از برادران مجددا سازماندهی شده و به جزیره بر گردند و آبرو و حیثیت مملکت اسلامی را حفظ و قلب امام را شاد کنند.

البته این را هم بدانید به علت اهمیت منطقه مورد نظر احتمال شهادت و از بین رفتن گردان اعزامی خیلی بالاست و اجباری هم در کار نیست شما زحمت خود را کشیده و امتحان خود را پس داده اید. شب عید است، شما مختارید، می توانید با افتخار به پشت جبهه بر گردید و در کنار خانواده هایتان باشید و یا راه دوم را انتخاب کرده و مجددا به جزیره بر گشته و در میان آتش و خون بر سر مواضع بمانید.

 انتخاب با شماست آنهایی که می خواهند به جزیره بر گردند درسمت چپ جایگاه و آنهایی که می خواهند به پشت جبهه برگردند در جای خود بنشینند تا ترابری ترتیب انتقال آنها را بدهد لحظه ی سختی بود همه همدیگر را نگاه می کردیم! آیا شب عیدی به آغوش خانواده بر گردیم؟! یا جزیره، غربت و آتش و خون را، که همان راه امام حسین(ع) است، را، انتخاب کنیم؟!

دقایق می گذشت ، اکثر رزمنده ها بیشتر از شش ماه بود که در خط مقدم جبهه و درعملیات بودند آتش و خون را عملا لمس کرده بودند و برگشتن مجدد به آن میدان مقداری سخت بود.

 لحظات به سرعت می گذشت زمزمه ها شروع شده بود، امام را نباید تنها گذاشت! بر گردیم به جزیره و به تکلیفمان عمل کنیم! یک نفر، دو نفر، سه نفر...

چند ثانیه ای نگذشت تقریبا همه رزمندکان در سمت چپ جایگاه جمع شده بودند، به غیر از دو یا سه نفر که واقعا مشکل داشتند همه آمادگی شان را برای شهادت اعلام داشتند و راه شهادت را بر گزیدند.

رئیس ستاد پشت تریبون نتوانست بغض خود را پنهان کند و با چشمهای اشک آلودش گفت:

 ای کاش شب عاشورا امام حسین(ع) شما را داشت و تنها نمی ماند.

سازماندهی شدیم.

 و درغالب یک گردان رزمی آماده اعزام به منطقه...

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: