مکث...

.

.

پسرش که شهید شد دلش سوخت.

.

آخه یادش رفته بود برای سیلی ای که

.

تو بچگی بهش زده بود، عذرخواهی کنه

.

با خودش گفت:

.

" جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم. "

.

آوردنش . . . ولی...

.


 سر نداشتـــــ...

.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: