92/5/31:: 12:3 عصر
بسم الله
شربت پولی...
.
.
.
دو تا بچه ها، غولی را همراه خودشون آورده بودند و های های می خندیدند.
گفتم : «این کیه؟» . . . گفتند : «عراقی»
گفتم: «چطوری اسیرش کردید ؟». . . می خندیدند !!!
گفتند:« از شب عملیات پنهان شده بوده ، تشنگی فشار آورده بهش، با لباس بسیجی های خودمان اومده بود ایستگاه صلواتی شربت بگیره، پول داده بود، این طوری لو رفت »
و هنوز می خندیدند.
شربت پولی...
.
.
.
دو تا بچه ها، غولی را همراه خودشون آورده بودند و های های می خندیدند.
گفتم : «این کیه؟» . . . گفتند : «عراقی»
گفتم: «چطوری اسیرش کردید ؟». . . می خندیدند !!!
گفتند:« از شب عملیات پنهان شده بوده ، تشنگی فشار آورده بهش، با لباس بسیجی های خودمان اومده بود ایستگاه صلواتی شربت بگیره، پول داده بود، این طوری لو رفت »
و هنوز می خندیدند.
کلمات کلیدی :
برچسبها: