محمدتقی امانی خـدایــا
میخواهم با تو تنها باشم،
میخواهم از همه چیز چشم بپوشم،
میخواهم جز تو محبوبی و معبودی نداشته باشم،
خوش دارم که در زیر این آسمان سیاه کسی جز تو از من نداند،
کسی جز تو نیاز مرا نشنود.......
کسی جز تو مرگ مرا نبیند.........
مرد آمده بود چیزی بگوید سرفه امانش نداده بود . . . چه میتوانست بگوید وقتی تمامِ فهمِ یک شهر از جانباز سهمیه دانشگاه است وبعد از مرگ،شاید اسم یک کوچه...