او زیباست. زیبایی را دوست دارد. همه بندگان را با عشق و زیبایی آفریده. همه را... این زیبایی جلوه ای از جمال اوست...
اما گروهی از بندگان متفاوت اند. جمال آنها زیباتر و نورانی تر است. مشاهده چهره آنها انسان را یاد پروردگار می اندازه. گویی مسافرانی هستند از ملکوت. سیرت آنها انسان را به اصل خود رهنمون می کند...
.
.
.
چهره اش ملکوتی بود. یکپارچه نور بود و معنویت. همه دوستش داشتند. همه به او عشق می ورزیدند. چرا که او فانی فی الله بود و به خدا عشق می ورزید.
همه به دنبال او بودند. او هم به دنبال مهدی فاطمه (عج)...
آمده بود تا اشتیاق ظهور را در بین ما دو چندان کند... آمده بود تا بفهمیم یاران آخر الزمانی امام عشق چگونه اند...مداحی بود دلسوخته. از سوز دل می خواند. با صوت زیبایش دلهای مشتاق را شعله ور می کرد...
چهره ای زیبا داشت. نورانی بود. علت آن را هم آخرین فرستاده خدا بیان کرده بودن:
«نورانیت چهره انسان از زیادی نماز در شب است»
*********
"نه تنها من بلکه همه دوستان نباید برای عملیات جبهه بیاییم. بلکه فقط برای انجام وظیفه و اطاعت از ولایت فقیه باید در جبهه حاضر شویم.
من بارها قصد داشتم برای چند امتحان باقی مانده سال آخر بروم اما از شهدا خجالت کشیدم.
من آن زمان که در عملیات والفجر 2پس از چند روز تشنگی به آب رسیدم. از روی غفلت با دستانی آغشته به خون دوستانم آب خوردم. از آن زمان احساس عجیبی دارم.
من حس می کنم لحظه ای جداشدن از جبهه ها، دوری از خون شهداست. برای همین انشالله در اینجا می مانیم. ..
آرزوی ما هم شهادت و ملحق شدن به آن کاروان است..."
هیهات، مصیبتی است تنها ماندن/ هنگام رحیل همرهان جا ماندن /سخت است زمان هجرت هم قفسان/مبهوت قفس شدن ز ره واماندن/ در چون و چرای حسرت هستی تاچند / تا چند اسیر خود سری ها ماندن/در حسرت پر کشیدن از دام وجود / ماندیم و نبود در خور ما ماندن/ مشتاق رحیل و بال و پرسوخته ایم/سخت است در این سرا خدایا ماندن...
«شاعر: شهید محمدرضا تورجی زاده»
یا زهــــــرا (س)