شواهد زیادی وجود دارد که او با استفاده از نام اسلام، به جنگ اسلام و مسلمانان برخاسته و هدفی جز تباه نمودن عقاید مسلمانان و نابودی آنان نداشته است.
او به عنوان یک فرد روشنفکر همه ی گروه های مسلمان را مشرک معرفی می کرد، و قتل و کشتار آنان را لازم می دانست.
تکفیرهای او چنان عمومی و همگانی است که حتی احمد بن حنبل را نیز که خود را پیرو مذهب او معرفی می نمود شامل می شود، زیرا بنا به نقل ابن تیمیه، احمد حنبل جزئی از کتاب خود را درباره ی زیارت امام حسین (ع) در کربلا، و اعمالی که سزاوار است زائرین آن بارگاه انجام دهند نوشته است؛ ولی از نظر محمد بن عبدالوهاب رفتن به مشاهد مشرفه و اماکن متبرکه و مستحب دانستن زیارت آنها شرک است، و کشتن زائران و غارت نمودن اموال آنها مباح است. همان گونه که گفتیم او با استفاده از نام اسلام به مخالفت و ستیز با همه ی مسلمانان برخاست و در نتیجه ی جنایاتی که مرتکب شد همه ی مسلمانان او و پیروانش را گمراه و دشمن اسلام دانستند؛ تا آنجا که «محمد بن یوسف سورتی» که از طرفداران سرسخت وهابیت است در مقدمه ی کتابی که محمد بن عبدالوهاب به نام توحید نگاشته، اعتراف نموده است: «تا امروز نیز لقب وهابی عموماً به بی دینان و کافران بزرگ مستعمل است.»
طرفداران ابن تیمیه که محمد بن عبدالوهاب عقاید خرافی خود را از او گرفته است، وهابیت را گروهی تفرقه انگیز می دانند، زیرا ابن تیمیه با همه ی عناد و تعصب گمراه کننده ای که سراسر وجودش را فرا گرفته بود به خاطر مصلحت اندیشی چنین گفته است:
«هرکس با موافقان من دوست و با مخالفانم دشمن باشد ولی میان گروه مسلمانان تفرقه ایجاد کند، و در مسائل نظری و اجتهادی مخالفین را تکفیر و تفسیق نماید، و کشتن آنها را حلال بداند، خود از افراد تفرقه انگیز و اهل اختلاف است.»
اکنون این سؤال پیش می آید:
چرا محمد بن عبدالوهاب به تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان دامن زده است؟!
چرا او همه ی مسلمانان را کافر و ریختن خون آنها را مباح دانست؟!
چرا او به امور مورد احترام مسلمانان توهین کرد و مسائل حقیقی دین را استهزاء نمود؟!
چرا اماکن مقدس مسلمانان را تخریب نمود و به قتل و کشتار مسلمانان دست زد؟!
او با پشتیبانی چه کسانی این جنایات را مرتکب شد؟!
و چه افرادی او را تحریک و تقویت نمودند؟!
قبل از پاسخ به این سؤالات، برای ریشه یابی رفتار وهابیت، کلامی از «همفر» جاسوس شناخته شده ی اتنگلیسی می آوریم، و سپس کارنامه ی سیاه وهابیت را در اختیار شما قرار می دهیم.
همفر می نویسد:
آنچه وزارت مستعمرات انگلیس به هنگام اعزام به شرق به من توصیه نمود عبارت بوده از:
• گسترش همه جانبه مراکز درویش پروری همانند خانقته ها و تکثیر و انتشار رساله ها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها، گوشه گیری و مردم گریزی سوق می دهد؛ مانند کتاب احیاء العلوم غزالی، مثنوی مولوی، و کتابهای محی الدین عربی.
• ترویج تنبلی و تن پروری و جلوگیری از تلاش و فعالیت زندگی، با توصیف دنیای پس از مرگ و تجسم مناظر و رنگ آمیزی های بهشت در برابر دیدگاه مردم و در نتیجه دلسردی و عدم تمایل آنان در پرداخت به امور معاش و نشستن به انتظار ملک الموت و رهسپاری به بهشت موعود.
• نگاه داشتن شرقیان – به ویژه مسلمانان- در جهل و بی خبری، جلوگیری از تاسیس و گشایش مراکز آموزشی و تربیتی از هر قبیل، ایجاد مانع در چاپ و انتشار و در صورت لزوم آتش زدن کتابخانه های عمومی و ...
• دامن زدن به اختلاف مذهبی با ایجاد بدگمانی و سوءظن در میان مسلمانان، نگارش مطالبی اهانت آمیز و تهمت انگیز از سوی هر گروه نسبت به گروه دیگر و انتشار کتابهای من درآوردی و پخش آنها در میان مسلمانان و غیر مسلمانان ضرورتِ تمام دارد.
• در اجرای این برنامه سودمندِ تفرقه و نفاق، از صرف هزینه های بسیار خودداری نگردد.
همفر با مامورین ویژه روانه ی شرق شد و در جستجوی فردی بود که خواسته های انگلیس را به وسیله ی او انجام دهد. به این جهت در اجتماع مسلمانان رفت و آمد نمود. همفر به خاطر غرور و هتاکی فراوانی که در محمد بن عبدالوهاب وجود داشت، او را برای انجام این ماموریت پسندید و با پول و وعده های گزاف او را حاضر به خود فروشی و خیانت به مسلمانان نمود. سرانجام محمد بن عبدالوهاب پیشنهادهای همفر را پذیرفت و حاضر شد با ریختن خون مسلمانان و بی حرمتی به عقاید آنان، نقشه های شوم دشمن را انجام دهد.
××× خواسته های انگلیس از محمد بن عبدالوهاب ×××
? تکفیر تمامی مسلمانان و کشتار آنان و سلب اموال و هتک آبروی آنان و خرید و فروش آنان در بازار به عنوان برده!
? خراب نمودن خانه ی خدا به این عناون که خانه ی خدا بُت است و منع نمودن مردم از حج، لکن محمد بن عبدالوهاب بعید می دانست که قدرت بر این کارها را پیدا نماید، هرچند بر کعبه مستولی شده و به آن دست یابد.
? تخریب گنبد ها و ضریح ها و مکانهایی که در نزد مسلمانان محترم است در مکه و در مدینه و بلاد دیگر در صورت امکان، به این عنوان که آنها بت پرستی و شرک است.
? انتشار قرآن به صورتی دیگر که در برخی از احادیث به عنوان زیاده و نقصان وجود دارد.
محمد بن عبدالوهاب بر انجام این کار نیز جرأت ننمود. وی نه تنها با همفر بلکه با شخصیتهای ویژه دیگر نیز درارتباط بود.
واقعیت از زبان دشمن:
این واقعیت را محمد بن یوسف سورتی در مقدمه ی کتاب –توحید- به این گونه بیان کرده:
با ورود شیخ به «درعیه» چند شخص ویژه با وی دیدار و گفتگو کردند، با تأسّی از شنیدن وعظ و ارشادش به حقیقت توحید و اتباع سنت پی بردند و برای حمایت از آن برآمدند. آنه ا برآن شدند تا با ابن مسعود نیز مذاکره نمایند، اما خوف ار آن داشتند که مبادا با وی مخالفت نمایند، بعد از غور و دقت بیشتر تصمیم گرفتند تا قبلاً با همسرش وارد مذاکره شوند. او زنی بود فرهمند و مدبّر، این اشخاص نزد همسر ابن مسعود رفتند و پیرامون شیخ با او بحث و مذاکره کردند، از دعوت و تبلیغ وی برایش حرف زدند؛ خداوند بخشاینده و مهربان عشق شیخ را در دل وی افکند. او با دلچسبی زیادی این رویدادرا به شوهرش محمد بن مسعود بیان داشت و گفت: پروردگار این شخص را به سوی تو فرستاده است، او موهبتی است بزرگ که آن را باید پذیرفت، همایت از او را غنیمت پندار و تا توانی از او عزت و توقیر نما، ابن مسعود هم سخنان همسر را پذیرفت.
به این گونه؛ افراد ویژه توانستند میان دو نفر که از یک ریشه آب می خورند پیوند دهند و آنان را برای نابودی مسایل اعتقادی و جان و مال مسلمین گسیل دهند. به این ترتیب وهابی ها نه تنها بارگاه چهار امام شیعه در بقیع، بلکه قبّه ابن عباس را در طائف و بارگاه حضرت عبدالمطلب و حضرت ابیطالب و جناب خدیجه همسر پیامبر اکرم (ص) را و همچنین قبر این بزرگواران را تخریب نمودند.
همچنین جاگاه ولادت پیغمبر اسلام و حضرت زهرا(س) را خراب نمودند و در جدّه قبر حضرت حوّاء و قبرهای دیگری را خراب نمودند.
وهابی ها به خریب اماکن مقدس مسلمانان اکتفا نکردند، بلکه به خاطر قراردادی که محمد بن عبدالوهاب با انگلستان امضا کرده بود به تخریب اماکن فرهنگی نیز دست زدند حتی «مکتبة العربیة» را که غنی ترین کتابخانه ی جهان بود به آتش کشیدند، که در میان آنها کتابهایی به خط امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام نوشته شده بود. برخی از این کتابها بروی پوست آهو و استخوان ها و لوح های چوبی و سفالی نگاشته شده بود. در این کتابخانه آثاری از قبل از اسلام نیز وجود داشت.
به خاطر این خدمات ارزنده؛ یهودی ها به کمک یک تاجر یهودی در عراق به نام «یاهو کوهین ساسون» امر وهابیت را تحکیم نمودند.
محمد بن عبدالوهاب در کتاب توحید و غیر از آن با اظهار عقاید خشک و خرافی اعمال و رفتار همه ی طوائف مسلمین را محکوم می کند و هر یک از آنها به بهانه ی زیارت، شفاعت، نذر، تبرک، توسل، که استمداد از نیروی غیبی خداوند است، به شرک محکوم نموده و کافر می داند و در قبال آن در کتاب توحید از عقیده ی یهود پشتیبانی می کند.
وهابیت و یهود:
روایتی را که او در کتاب توحید آورده و صفاتی را که برای خدا شمرده است موافق با عقیده ی یهود است که خدای خود «یهوه» را دارای صفات انسانی می دانند و او را با مخلوقاتش تشبیه می کنند و می گویند: از نظر شکل و حرکت و حتی حالات و انفعالات روحی همچون انسان است. این عقیده مخالف با دیدگاه همه ی مسلمانان است. بنابراین؛ وهابیت به بهانه ی توحید و خداپرستی به مقدسات مذهبی مسلمانان نام شرک و بت پرستی می گذارد، ولی مجسّم بودن خداوند ودارا بودن صفات انسانی را چون موافق با عقیده یهود و اربابان اوست، خداپرستی می داند، و در کتاب توحید خود آن را عنوان نموده و می پذیرد.
محمی بن عبدالوهاب در کتاب توحید همانند قوم یهود خداوند را دارای جسمی بسیار بزرگ می داند که دارای انگشتانی بسیار طویل است.
او می گوید: یکی از دانشمندان یهود به پیغمبر گفت: یا محمد! ما در کتابهای خود یافتیم که خداوند آسمانها را روی یک انگشت و زمینها را روی انگشت دیگر و درختان را بر یک انگشت و آبها را بر یک انگشت و خاکها را بر انگشت دیگر قرار می دهد و می گوید: من ملک هستم. پیغمبر اکرم (ص) سخنان دانشمند یهودی را شنید و از جهت تصدیق قول او چنان تبسم نمودند که دندانهای آن حضرت آشکار شد.
او در همان کتاب تکرار می کند:
دانشمند یهودی هنگامی این علم عظیم را اظهار داشت آن حضرت به خاطر تصدیق آن، تبسم فرمودند.
این است نمونه ای از مسایل اعتقادی و علمی که محمد بن عبدالوهاب آن را برای روشنفکران به ارمغان آورده است و درود بر افراد تحصیل کرده ای که بدون وابستی این گونه حقایق علمی را می پذیرند.
××× چرا وهابیت به انکار شفاعت، توسل و ... پرداخت ×××
شفاعت، توسل و ... تقرب جستن به آبرومندان درگاه خداوند و استمداد از نیروی غیبی الهی است و انسان می تواند از این طیق به دربار خداوند بزرگ نزدی شود و با کمک و یاری برگزیدگان خدا خود را به خدای خویش نزدیک کند. با اینهمه؛ چرا وهابیت به انکاراین گونه امور پرداخته و کسانی را که از این راه ها خود را به خداوند نزدیک می کنند را گمراه و کافر می شمارد و خون آنان را هدر می داند؟!
راز مخالفت آنها چیست؟ و چرا راه های تقرب به خداوند را به وسیله ی برگزیدگان خدا به روی مردم مسدود می کند؟!
به نظر نویسنده ی این سطور؛ پاسخ این سؤال را باید در پیشینه ی خانوادگی وهابیت جستجو کرد زیرا اصالت خانوادگی محمد بن عبدالوهاب و آل سعود آنان را به انتخاب این راه و پذیرش این مأموریت؛ کشانده است!
برای یافتن ریشه های خانوادگی خاندان محمد بن عبدالوهاب و آل سعود و راز پیوستن آنان به یکدیگر و تکفیر همه ی مسلمانان جهان، باید به تاریخ رجوع کرد. صفحات تاریخ بسیاری از رازها را در دل خود نه داشته و آنها را در اختیار کسانی قرار می دهد که خواهان دست یافتن به آن اسرار باشند.
تاریخ می گوید:
خاندان محمد بن عبدالوهاب و آل سعود هر دو از بازماندگان بنی اسرائیل هستند و از نظر ریشه های خانوادگی از طائفه ی یهود هستند.
با این بیان همان گونه که می دانید یهود به خدای خود «یهوه» معتقدند و با خدای جهان آفرین که پروردگار جانیان است مخالف هستند، از این رو به انکار قدرت های خداوند می پردازند و دستهای قدرت خدا را بسته می پندارند.
قرآن مجید در این باره می فرماید: «قالت الیهود یدالله مغلولة»
پایه گذاران وهابیت برای تخریب بنیادهای اعتقادی اسلام مجبور بودند ماسک اسلام را بر چهره ی خود ببندند، از این رو نمی توانستند اصل وجود خداوند را انکار کنند و به همین جهت با انکار مسأله ی شفاعت، زیارت، توسل و ... به انکار قدرتها و نیروهای غیبی خداوند پرداختند و به این طریق همچون پشتیبان خود دستان خدا را بسته پنداشتند! غافل از آنکه سرانجام دست قدرت خداوند از آستین بیرون خواهد آمد و در حکومت الهی امام عصر –ارواحنا فداه- نشانه هایی از آنان و همه ی گروه های طغیانگر جهان باقی نخواهد ماند.
در حکومت جهانی امام عصر (عج) همه ی انسانها شاهد خواهند بود نیروی الهی به اذن خداوند نه تنها زمین بلکه فضا و ستارگان دور دست را دراختیار خواهد گرفت و قدرت خداوند را در زمین و زمان و عالم مرئی و جهان نهان، آشکار خواهد ساخت، به امید فرا رسیدن آن روزگار ...
کلمات کلیدی :
برچسبها: