سفارش تبلیغ
صبا ویژن


به بهانه سفر رهبر به قم
امیر دلها، فرزند زهرا، امام سید علی حسینی خامنه‏ای«مدظله العالی» قم را منور به نور حضورش کرده است...

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


قدرت حزب الله به روایت موسسه مطالعات امنیت ملی اسراییل
تصویر بزرگ 
هدف این مقاله بررسی تجدید قوای حزب‌الله پس از پایان جنگ در آگوست 2006 و درک پایه‌های تجدید تسلیحاتی در سه سال گذشته، و استخراج الگوهای آتی در دکترین عملیاتی این سازمان و منطق موثر در پشت آن است.

«موسسه مطالعات امنیت ملی» اسرائیل[The Institute for National Security Studies] که در سال 2006 تاسیس گردید ، در حقیقت همان « مرکزمطالعات جافی» [ the Jaffee Center for Strategic Studies] است که در سال 1977 به ژنرال «آهارون یاریو»[Aharon Yariv] تشکیل شد.

محوریت فعالیت های این موسسه چالش های امنیت ملی اسرائیل و بررسی مسال خاورمیانه است . این موسسه با استفاده از تحلیلگران دانشگاهی خود تحلیل های و آموزه هایش را در اختیار سیاستمداران رژیم صهیونیستی و خارج از این رژیم قرار می دهد. این مرکز مدعی است که به صورت مستقل فعالیت می کند و ساختمان اصلی آن در «دانشگاه تل آویو» واقع است.
هیئت مدیره این موسسه متشکل از نمایندگانی از دولت صهیونیستی و نمایندگان دانشگاه تل آویو می باشد. این مرکز ارتباطی بسیار نزدیک با موسسات نظامی وسیاسی در دولت صهیونیستی دارد.
آن چه می خوانید ، مقاله ای است از « گای آویاد» کارشناس سیاسی – امنیتی صهیونیست می باشد که به سفارش «موسسه مطالعات امنیت ملی» اسرائیل تنظیم شده و به بررسی تجدید قوای حزب الله پس از جنگ 33 روزه تا سال 2009 می پردازد.
 بدیهی است که نویسنده این مقاله تمام تلاش خود را برای هر چه کمتر نشان دادن آسیب پذیری رژیم صهیونیستی به کار برده است اما با این حال نتوانسته بر قدرت اعجاب برانگیز مقاومت چشم بپوشد و آن را انکار نماید.
پایگاه خبری – تحلیلی مشرق ترجمه کامل مقاله این کارشناس صهیونیست را که حاوی نکات قابل توجهی پیرامون توانمندی های حزب الله لبنان می باشد را در چند بخش منتشر می کند.

تجدید قوای حزب‌الله در فاصله‌ 2006 تا 2009

*پایه‌ها و الگوهای آتی آن
در 12 آگوست 2006، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه‌ی 1701 زمینه را برای پایان دادن به 34 روز جنگ بین اسرائیل و حزب‌الله، که بعدا جنگ دوم لبنان نام گرفت، مهیا ساخت. جدا از نیاز فوری به برقراری آتش‌بس، شورای امنیت امیدوار بود که بتواند با خنثی کردن عناصری که مسئول گسترش جنگ بودند واقعیت امنیت را در جنوب لبنان تغییر داده و از تکرار دور دیگری از نبرد میان طرفین جلوگیری نماید. از اینرو، ترتیبات امنیتی ویژه‌ای صورت گرفتند که از آن میان می‌توان به استقرار ارتش لبنان در جنوب لبنان و افزایش نیروهای یونیفل مستقر در فضای بین مرز بین‌المللی و رودخانه‌ی لیطانی از 2500 سرباز به حداکثر 15000 نفر اشاره کرد. این قطعنامه همچنین حمل سلاح و پی‌ریزی زیرساخت‌های نظامی را در این منطقه برای همه به جز ارتش لبنان و نیروهای یونیفل ممنوع ساخت، و از دولت بیروت خواسته شد تا مرزها را امن ساخته و برای مقابله با قاچاق اسلحه در منطقه عملکرد موثری داشته باشد.

hezbollah2.jpg


قطعنامه‌ی 1701 ظاهرا به نیازهای امنیتی اسرائیل در جبهه‌ی لبنان پاسخ کافی داده و توانایی حزب‌الله برای تجدید سلاح در جنوب لبنان را به طور چشمگیری کاهش داد. برای اولین بار در سه دهه‌ی گذشته، ارتش لبنان در امتداد مرزهای بین‌المللی با اسرائیل مستقر می‌شد و در کنار نیروهای یونیفل از تلاش‌های حزب‌الله برای بازسازی خطوط استحکامات در طول مرز و احداث مواضعی برای جمع‌آوری اطلاعات و برنامه‌ریزی حملات تروریستی جلوگیری می‌کرد.
 به همین نحو، یونیفل و ارتش لبنان روزانه صدها ماموریت‌ شناسایی پیاده یا سواره انجام می‌دادند تا "مناطق حفاظت‌شده‌ی" حزب‌الله را بازرسی کنند. انتظار می‌رفت که این حضور انبوه و مداوم بتواند مانع حزب‌الله در بازسازی استحکامات فعلی و احداث مخفیگاه‌های جدید گشته، و قاچاق اسلحه به جنوب لیطانی و استقرار صفوف متراکمی از هزاران موشک را برای این سازمان مشکل بسازد. اگر ارتش لبنان در امتداد مرزهای شمالی با سوریه و در رابطه با واردات غیرقانونی به داخل کشور به صورتی موثر عمل می‌کرد، آنگاه توانایی حزب‌الله برای تهدید اسرائیل در مقیاسی مانند گذشته و همچون زمان جنگ خنثی می‌شد، و بازسازی نیروهایش به یک روند کند و طولانی تبدیل می‌گشت. با این وجود، در این مورد تصور یک چیز بود و واقعیت چیزی دیگر. در پایان جنگ حزب‌الله در حالیکه خود را با واقعیت جدید وفق می‌داد، فرصت را از دست نداده و تعدیلات لازم برای کاشتن تخم یک رویارویی جدید را انجام داد.
هدف این مقاله بررسی تجدید قوای حزب‌الله پس از پایان جنگ در آگوست 2006 – به رغم محدودیت‌های قطعنامه 1701 – و درک پایه‌های تجدید تسلیحاتی در سه سال گذشته، و استخراج الگوهای آتی در دکترین عملیاتی این سازمان و منطق موثر در پشت این الگوها بر اساس این تحلیل است. این مقاله برخی از جنبه‌های تجدید قوای حزب‌الله از قبیل نیروی انسانی، تسلیحات، آموزش، و صف‌آرایی در صحنه را از منظر درس‌هایی که این سازمان از موفقیت‌ها و شکست‌های پیشین خود در جنگ آموخته است، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. مقاله همچنین به بررسی این موضوع خواهد پرداخت که این نتیجه‌گیری‌ها تا چه حد با برنامه‌ی سازمان برای رویارویی با نیروهای اسرائیل در دور بعد مطابقت دارند.

*پیروزی الهی!

حزب‌الله جنگ دوم لبنان را یک مداخله‌ی معجزه‌آسا از سوی خدا نشان داد و رهبر این سازمان آن را "پیروزی الهی" نامید. در یک راهپیمایی در 22 سپتامبر 2006 در ویرانه‌های محله‌ی ضاحیه در بیروت، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله، عزم آهنین این سازمان را که تنها با چند هزار مبارز جنبش مقاومت به مدت 34 روز در مقابل قدرتمندترین ارتش خاورمیانه ایستادگی کرد، ستود.
با این وجود، به رغم موفقیت حزب‌الله در فلج کردن شمال اسرائیل به مدت یک ماه با پرتاب حدود 4000 موشک از انواع مختلف، عقیم گذاشتن تلاش‌های ارتش اسرائیل برای مانور دادن، و وارد آوردن جراحاتی به نیروهای اسرائیلی، تصویر پیروزی نظامی ظاهری این سازمان به هیچ وجه نویدبخش نبود.
 بر اساس برآوردهای نیروهای مسلح اسرائیل دست‌کم 600 عضو عملیاتی این سازمان کشته شدند، که بیشتر آنها سربازانی کهنه‌کار، فرماندهان عملیاتی و اعضای نیروهای ویژه‌ی حزب‌الله بودند.
همچنین صدها نفر از اعضای این سازمان با درجات متفاوتی از شدت مجروح شده و از حلقه‌ی نبرد خارج شدند. به علاوه، این سازمان یک و نیم سال پس از جنگ، عماد مغنیه، فرمانده شاخه‌ی نظامی و مغز استراتژیک خود را از دست داد.
 ترور مغنیه در تاریخ 12 فوریه 2008 در دمشق شکافی دیگر در دیوار طبقه‌بندی شده‌ای بود که یکی از مشخصه‌های سازمان به حساب می‌آمد. این دیوار حفاظتی پیش از این در اولین شب جنگ، طی "عملیات وزن مخصوص" ، که به از بین رفتن موشک‌های میان‌برد فجر3 و فجر5 انجامید، به طور اساسی سوراخ شده بود.
نفوذ اطلاعات اسرائیل به حریم داخلی حزب‌الله و نابودی حدود 40 موشک‌انداز، که در قالب یک پروژه‌ی محرمانه و طبقه‌بندی شده در خانه‌های اعضای حزب‌الله پنهان شده بودند، رهبری این سازمان را شوکه کرد.
با این حال، زیرساخت فجر تنها دارایی حزب‌الله نبود که در این جنگ از دست رفت. قرارگاه‌های حزب‌الله در ضاحیه، مرکز عصبی این سازمان، نابود شدند؛ سنگرهای خط مقدم آن در امتداد مرز کاملا با خاک یکسان شدند؛ صدها هدف مرتبط با سیستم‌های تدارکاتی و غیرنظامی این سازمان متلاشی شدند؛ و بخش وسیعی از منازل شیعیان حامی آن تخریب گشت. بله، رهبری ارشد حزب‌الله در این جنگ آسیب ندید و در عوض – با استفاده‌ی ماهرانه از شبکه‌ی تلویزیونی المنار – تصویری از یک فرماندهی کاملا مسئول را به نمایش گذاشت، که نشان‌دهنده‌ی مهارت‌های چشمگیر آن در بقا بود. با این وجود، در پایان جنگ سران این سازمان مورد بی‌توجهی قرار گرفتند، حامیان ایرانی نصرالله وی را از بیشتر اختیاراتش محروم کردند، و در داخل لبنان تصمیمات او با انتقاداتی مواجه شدند.
در میدان نبرد، حزب‌الله توانست توانایی خود در شلیک موشک به سمت اسرائیل را حفظ کند. این سازمان با حمله‌ی موفقیت‌آمیز خود به شناور دریایی هنیت [Hanit] بوسیله‌ی یک موشک سطح به دریای C-802، و شبکه‌ی تونل‌ها و سنگرهای زیرزمینی خود، از نظر تاکتیکی اسرائیل را شگفت زده کرد؛ 119 سرباز ارتش اسرائیل را کشت؛ و با استفاده از موشک‌های ضدتانک پیشرفته به 45 تانک آسیب زد. با این وجود، بیش از آنکه حزب‌الله موفق شود، این ارتش اسرائیل بود که خودش شکست می‌خورد. در کل، در تمامی درگیری‌های رودررو بین حزب‌الله و سربازان ارتش اسرائیل، برتری با گروه دوم بود و سیستم‌های فرماندهی و کنترل حزب‌الله در سرتاسر جنوب لبنان نابود شدند. با توجه به این موضوع، نصرالله اندکی پس از جنگ اذعان کرد که اگر واکنش اسرائیل را می‌دانست، به افرادش دستور نمی‌داد که سربازان را بدزدند.
 این اعتراف افشاگرانه نشان می‌دهد که نتیجه‌ی نهایی جنگ آن قدرها هم که حزب‌الله تلاش می‌کرد نشان دهد، صریح و روشن نبود. برعکس، این اعتراف حاوی اشاراتی فراتر از خرد شدن سازمان در جنگ و نیاز آن به زمانی طولانی برای التیام زخم‌هایش و در عین حال خو گرفتن با واقعیت جدید در جنوب لبنان بود.

33.jpg



*روند یادگیری حزب‌الله
در سپتامبر 2006 رهبران حزب‌الله از اینکه خسارت وارده به سازمان در جنگ اندک بود، به خود می‌بالیدند. نصرالله اعلام کرد که توان نظامی حزب‌الله در ظرف چند روز کاملا احیا شده است و این سازمان با داشتن زرادخانه‌ای مرکب از 20000 راکت قابل استفاده نسبت به زمان آغاز جنگ قویتر شده است.
 نعیم قاسم، معاون وی، حتی از این هم فراتر رفته و ادعا کرد حزب‌الله به هیچ بازسازی نظامی نیاز ندارد چرا که کمتر از یک دهم راکت‌هایش را در جنگ شلیک کرده است.
اما واقعیت پشت پرده کاملا متفاوت بود. مدتی پس از برقراری آتش‌بس، حزب‌الله شروع به ارزیابی دقیق عملکرد خود در جنگ کرد، نحوه‌ی عملکرد سیستم‌های خود در مقابل نیروهای اسرائیل را مورد مطالعه قرار داد، و خسارات وارده را ارزیابی نمود. سازمان مجموعه‌ای از تحقیقات داخلی را آغاز و یک کمیته‌ی تفحص داخلی را برای بررسی فهرست بلندی از اقدامات تعیین کرد.
قبل از همه، ممکن است تصور شود که مساله‌ی درز کردن اطلاعات، که به نابودی راکت‌های فجر در شب اول جنگ انجامید، فکر سران سازمان را به طور ویژه‌ای مشغول کرده بود. مسلما این احتمال وجود دارد که تحقیقاتی در مورد نیروهای سازمان صورت گرفته، و سطح اطمینان آنها و ارتباطات آنان با عناصر مشکوک به دقت زیر ذره‌بین قرار گرفته باشد.
دوم، حزب‌الله احتمالا عملکرد سیستم‌های تسلیحاتی خود را مورد مطالعه قرار داده و کارآیی آنها را در طول نبرد ارزیابی کرده است که می‌توان به این موارد اشاره کرد: ارزیابی انواع راکت‌ها، سطح دوام عملیاتی آنها، و میزان آسیب وارده به بخش غیرنظامی اسرائیل؛ ارزیابی سیستم ضدتانک به عنوان وسیله‌ای برای اخلال در پیشروی نیروهای اسرائیل، هم علیه نیروهای زرهی در نواحی باز و هم علیه سربازان پناه گرفته در داخل ساختمان‌ها؛ ارزیابی رسته‌ی مهندسی شامل تله‌های انفجاری و گودال‌های مین، که هدفشان ایجاد تاخیر در پیشروی نیروهای زمینی اسرائیل بود اما در خلال جنگ نسبتا بی‌فایده از آب درآمدند؛ و ارزیابی سیستم ضدهوایی که کار را برای هلیکوپترهای اسرائیلی سخت کرد و حتی توانست یکی از آنها را بیاندازد، اما در مقابل هواپیماهای اسرائیلی کاملا ناکام ماند و آنها طوری در آسمان لبنان پرواز می‌کردند که انگار در آسمان خودشان پرواز می‌کنند.


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


ناگفته هایی از 20 سال همراهی با رهبری



تصویر بزرگ

مراجع احترام و حرمت دارند، اگر واقعا طرفدار ولایت فقیه هستیم باید رهبری را الگو قرار دهیم که ایشان هیچ وقت اسائه ادبی به هیچ یک از مراجع نداشته و ندارند.

رفتار و گفتار بزرگان و شخصیت های برجسته جهان، همیشه برای مردم جالب و شنیدنی است؛ و تلاش برای معرفی سجایای اخلاقی چهره‌های معنوی و تاثیرگذار در جامعه اقدامی ستودنی است.

قطعاً در بین بزرگان و چهره های برجسته دنیا، شخصیت مقام معظم رهبری همچون خورشیدی در میان ستارگان می درخشد، از آنجایی که ایشان رهبری امت اسلامی را بر عهده دارند، چشم و گوش جهانیان به رفتار و گفتار معظم له است لذا شیوه زندگی و شخصیت فردی ایشان برای همه می تواند جذاب باشد.

آنچه در پی می آید، سخنان معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری، حجت الاسلام والمسلمین مروی، در نشست طلاب مدرسه علمیه شهیدین قم است که  مرکز خبر حوزه آن را به مناسبت سفر رهبر معظم انقلاب تقدیم می‌کند.

این آقا اگر به من سیلی می زد، قابل تحمل تر بود!

با آقا رفته بودیم کوه پیمایی،تعدادی از پاسداران با لباس شخصی جلوتر حرکت می کردند، فردی از روبرو می آمد، یکی از پاسدارها مسیر او را عوض کرد و او را از مسیر دیگری راهنمایی کرد، آقا که این صحنه را دیدند به آن پاسدار گفتند: چرا راهش را کج کردید؟ پاسدار جواب داد: ببخشید،ایشان پاسخ دادند،« این بخشیدن ها تا کی باید ادامه داشته باشد و با ناراحتی فراوان گفتند: تا کی باید ببخشم حد یَقِف این بخشیدن ها کجاست؟ اگر این آقا می آمد و یک سیلی به من می زد، برای من قابل تحمل تر بود تا این که راهش را کج کردی».

کسی که طرفدار ولایت فقیه است، نباید برای رهبری دشمن درست کند، دشمن ساختن برای رهبر آسان است و ظرف یک شب می توان دشمن تراشی کرد، ولی دوست ولایتی مهم است که باید یکی یکی درست کرد. طرفدار ولایت فقیه باید کسی باشد که روز به روز بر طرفداران او بیافزاید نه این که دوستداران ایشان را کم کند.

مراجع احترام و حرمت دارند، اگر واقعا طرفدار ولایت فقیه هستیم باید رهبری را الگو قرار دهیم که ایشان هیچ وقت اسائه ادبی به هیچ یک از مراجع نداشته و ندارند.

*تا آزاد نشود خوابم نمی برد!

در یکی از سفر ها جوانی در میان جمعیت اهانت هایی کرد که پاسداران او را گرفتند و بردند، شب آقا طبق  برنامه برای استراحت رفتند، ولی چند لحظه بعد برگشتند و گفتند:« آن جوانی که پاسداران در میان جمعیت گرفتند چه شد؟ ببینید کیست. اگر گروهکی است و با نظام مشکل دارد و پرونده دار است که هیچ، مامورین وظیفه خود را انجام دهند، ولی اگر بخاطر من و بر هم زدن سخنرانی من او را گرفته و زندانی کرده اند، به پاسدارها بگوید همین امشب آزادش کنند که تا آزاد نشود، خوابم نمی برد».

*زندان کهریزک جای این تیپ آدمها  نیست!

معظم‌له در ایام فتنه قبل از حادثه کهریزک تاکید کرده بودند، « زندان کهریزک برای قاچاقچیان، مواد مخدری ها و اراذل و اوباش است، مبادا کسانی که در اغتشاشات دستگیر شدند را به آنجا ببرند، آنجا جای آنها نیست، تیپ این آدمها با کسانی که در کهریزک هستند فرق می کند. اگر جا دارند در زندان های دیگر والا آنجا نبرند و آزادشان کنند». متاسفانه برخی مسئولین به این دستور آقا عمل نکردند و حوادث تلخی بوجود آمد.

 

*حوزه و مسائل پیرامون آن  در صدر برنامه های رهبری

مقام معظم رهبری، بصیرت و توجه عمیقی نسبت به حوزه های علمیه دارند و همواره بر جایگاه و رسالتی که بر دوش حوزه و حوزویان است تاکید داشته و مسئولیت دفاع از تشیع و اسلام ناب را بر عهده آنها می دانند، همین امر موجب می شود، معظم له هر از گاهی، دیدارهایی با حوزویان داشته باشد. البته بسیاری از این دیدارها رسانه ای نمی شود، همین امر باعث شده، طلاب و فضلای حوزه تصور کنند رهبری با حوزویان تعامل و ملاقات های کمتری دارند؛ خیر، دیدار رهبری با حوزه و حوزویان از سایر دیدارهای عمومی و مردمی کمتر نیست.

سفر رهبری به قم، آن هم با انگیزه دیدار با، مراجع، علما، اساتید، طلاب و فضلای حوزه، نشان می دهد با وجود دغدغه ها، مباحث داخلی و خارجی و اشتغالات ذهنی فراوانی که برای شخص رهبری وجود دارد، اهمیت زیادی برای حوزه و جایگاه آن قائل هستند، تا جایی که همواره حوزه و مسائل پیرامون آن در صدر کارها و برنامه های آقا قرار دارد.

*عجب، ده سال از دیدار ما با حوزویان می گذرد!

در یک دیدار خصوصی، به آقا عرض کردم، آقاجان حوزویان خواستار ملاقات جنابعالی و سفر شما به شهر قم هستند، گرچه ملاقات های فراوانی در این سال ها با روحانیون داشته اید، ولی از آخرین سفر رسمی شما به این شهر 10 سال می گذرد، معظم له گفتند عجب، ده سال از دیدار ما با حوزویان در قم می گذرد.!

ایشان با وجود مسائل فراوانی که در کشور و خارج از آن می گذرد، از طرح این مسئله خوشحال شده و از دیدار با حوزویان استقبال کردند و آن را پذیرفتند؛ از آن زمان تاکنون، بیش از یک ماه، می‌گذرد و آقا دغدغه این سفر را داشتند و روی برنامه های آن مطالعه می کردند.

تقریباً در این چند هفته آخر، بسیاری از برنامه های رهبری به مسائل حوزه محدود شده بود و بسیاری از دیدارهای عمومی لغو شد، تا برای طرح محورهای اصلی و اساسی حوزه تامل عمیقی داشته باشند.

از آنجایی که روحانیت بخش فرهیخته و تاثیرگذار جامعه محسوب می شود، دیدار آنها با رهبر نظام اسلامی، بسیار مهم و حساس است و نتایج ارزشمندی را برای همه آحاد مردم در بر دارد.

*توجه ایشان به همه مسائل فوق العاده است

یکی از خصوصیات رهبری حضور آگاهانه، هوشیارانه و عمیق، در همه عرصه ها است در مسائل داخلی، خارجی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... توجه ایشان به همه مسائل فوق العاده است.

این که گفته می شود، فلان قضیه اتفاق افتاد و رهبری خبر نداشتند یا به ایشان نگفتند و در جریان نبودند، کذب محض است، زیرا معظم له نسبت به همه موضوعات و مباحث اطلاع و اشراف کامل دارند.

این گونه نیست که کسی بخواهد به معظم له خط بدهد، یا القایی بکند، برای ایشان جلسه ای بگذارد و یا تعیین تکلیف کند، خیر، آقا از درایت و تدبیر فوق العاده ای برخوردار هستند.

*آقا با کسی رودربایسی ندارد

در این موارد باید اعتماد صد در صدی به رهبری و تصمیمات ایشان داشت، ما به ایمان، تقوا، هوشمندی، باهوشی، کیاست و سیاستمداری آقا حقیقتاً ایمان داریم و توجیه هم نمی کنیم چون آقا از شجاعت و شهامت کاملی برخودار هستند و با هیچ کس رودربایسی ندارند.

*حتماً در اتاق صندلی باشد!

در همین سفر قم، ایشان از همه برنامه های سفرشان مطلع بودند و در جریان کامل ملاقات ها، دیدارها و ... قرار داشتند، اینکه با چه کسی، چه زمانی و در کجا ملاقات دارند، حتی در بسیاری از جزئیات نظر می دهند و نظرشان هم اعمال می شود. به عنوان مثال، ایشان افرادی که قادر به نشستن روی زمین نبودند را نام برده و تاکید داشتند حتما در اتاق صندلی باشد، بعداً فرمودند عده ای هم روی پتو می نشینند.

معظم له، به رفت و آمدهایی که وجود دارد کاملاً نظارت دارند و از هرچه در مجموعه ایشان می گذرد مطلع هستند.  ایشان رهبر این نظام و انقلاب هستند، نباید توقع داشت که از منظر و زوایای کوچکی که ما به قضایا نگاه می کنیم نگاه کنند و تصمیم بگیرند، خیر، نگاه رهبری، نگاه وسیعی است، محدود و جناحی نیست.

*آقای مروی برای این جریان چه می کنید؟

در دیدار روز پنجشنبه گذشته با آقا، ایشان تاکید کردند:« در سفر قم به مسئولین بگویید حتماً، تبلیغات سفر غلو آمیز نباشد، تعریضی به علما، بزرگان و دیگران نباشد، تعریف ها بی جا نباشد؛ من می خواهم با طلبه ها صحبت کنم و با روحانیون حرف دارم. یکی از دغدغه های من در سفر به قم، که ذهن مرا مشغول کرده این است که مبادا این آقایون(محافظان) زمانی که علما و بزرگان برای دیدار می آیند، چون آنها را نمی شناسند به آنها بی احترامی کنند. من این دغدغه را دارم، آقای مروی برای این جریان چه می کنید؟ برنامه ریزی کنید،تدبیر کنید، مبادا به کسی توهین یا بی احترامی شود، باید احترام و عزت در دیدار ها حفظ شود».

* مراجع حقیقتاً رهبری را دوست دارند

من با همه مراجع ارتباط دارم و بارها خدمت آنها رسیده ام، همه از آقا تعریف، تمجید و تجلیل می کنند و رهبری را حقیقتا دوست دارند.

سفر رهبری رحمت و رأفت است، سفری است که هر کسی باید خود را مخاطب آن بداند و نسبت به منویات ایشان دقت داشته باشد.

معظم له نسبت به آحاد مردم متواضع و فروتن هستند و احترام به مردم را ضروری می دانند.

*آقای مروی، اینها آیت الله هستند!

یادم نمی رود روزی لیستی به آقا دادم که در آن نام تعدادی از بزرگان درج بود و نوشته بودم آقای فلانی و فلانی و... و از آنجایی که این دست نوشته داخلی بود و رسانه ای هم نمی شد، توجهی نداشتم. ایشان زمانی که لیست را دیدند فرمودند:« آقای مروی اینها آیت الله هستند، شما لیستان را اصلاح کنید ،حتی اگر این یاداشت را پاره می کنید و دور می ریزید، نباید این گونه بنویسید، عادت کنید عناوین افراد را درست بنویسید».

برخی افراد قبل و بعد از انقلاب خیلی رهبری را آزار دادند، ولی هرگز از آنها کینه ای به دل نگرفته و در مدت بیست سال که ایشان را همراهی می کنم یک بار نشد بشنوم درباره کسی بد بگویند، البته خاطرات را نقل می کنند و می گویند: « انسان خوبی بود ولی تشخیص نمی داد».

*لطافت در عین اقتدار

ایشان حقیقتاً انسان لطیفی است، البته در دفاع از اسلام، انقلاب و ارزش ها و اصول نظام و امام راحل با هیچ کس تعارُف و شوخی ندارد، ذره ای لرزش در دل رهبری وجود ندارد، در حملات آمریکا به افغانستان و عراق، یک روز هم درس را تعطیل نکردند، خداوند آرامشی به ایشان داده که در این تحولات و اشتغالات فکری،همچنان درس می دهند آن هم در شرایطی که ایشان رهبر و مسئول نظام است.

*خُوشُ و بِش طلبگی در اوج اغتشاش

تیرماه سال 78 ایامی که آشوب گران هر شب به خیابان ها می ریختند و شلوغ کردند، همان شب ها تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم آمده بودند تا با آقا دیدار کند، خودشان می گفتند در این اوضاع و شرایط امکان ندارد ایشان ما را بپذیرد، ولی آقا 45 دقیقه با آنها جلسه و خوش و بش طلبگی داشتند، انگار نه انگار که در برخی خیابان های اطراف آشوب است.  

*حوزه جهش و تحول دیگری می یابد

این روزهای آخر، همه فکر و ذکر آقا، مسئله حوزه و سفر به قم بود و تامل عمیقی بر مسائل اساسی و مهم حوزه داشتند،البته با اشرافی که به مسائل جهانی و نقشه های دشمنان دارند و جایگاهی که برای حوزه قائل هستند، قطعا در دیدار با حوزویان مباحث مهمی را مطرح می کنند و حوزه بعد از این سفر، جهش و تحول دیگری می یابد.

گرچه حوزه های علمیه همچون رودی متلاطم، متحرک و پرخروش در حال جریان است، ولی به طور قطع بیانات گوهر بار ایشان برای حوزه و حوزویان راهگشا، مفید و موثر خواهد بود و حرکت حوزه را پر شتاب تر و جهت گیری آن را دقیق تر و بهتر می کند.

تهیه و تنظیم: سید رضا حسینی



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


گفتاری منتشر نشده از شهید آوینی

زمانی که جلسه شروع می‌شود، تازه یادشان می‌افتد که محتوای جلسه را ضبط کنند. شاید کسی فکر نمی‌کرد که چندی بعد، دیگر خبری از سید مرتضی نباشد. جلسه در جمع عده‌ای از طلاب برگزار شد و نوارِ دست دومی هم که گفت وگوها روی آن ضبط شده بود آن قدر وضعیت‌اش خراب بود که به سختی توانستیم آن را روی کاغذ پیاده کنیم. موضوع دیگری هم در این جلسه مطرح شده بود که متاسفانه نوار کفاف نداده است. به هر حال آنچه می‌خوانید مطالبی است که شهید آوینی در مقدمه جلسه ـ که ظاهراً قرار بوده سلسله‌وار ادامه پیدا کند ـ مطرح کرده است.
یکی از بزرگترین مفاسد قلبی عجب است. ان شاءالله ما به کبر گرفتار نیستیم ولی معمولاً به عجب که مقدمه کبر است گرفتاریم. عجب هم اگر خدای نکرده یک مقدار ریشه‌دار شود تبدیل به کبر می‌شود و اگر یک ذره کبر باشد انسان اصلاً به حقیقت راه ندارد.
یادم هست که حضرت امام می‌گفتند، وضعیت مردم عادی در صحرای محشر خیلی راحت‌تر از علماست، چون علما به محض اینکه علم پیدا کردند، همین علم حجابشان می‌شود. یعنی اسباب عجبشان می‌شود و نسبت به آن علم، خودبین می‌شوند ولی مردم از آنجا که برای خودشان هیچ شأنی از علم قائل نیستند، مشکلی ندارند.
این است که عجب و خودبینی بزرگترین حجاب بین انسان و خدا می‌شود. کمال بشر در فناست، فنا یعنی از آدم هیچ اثری نمی‌ماند یعنی خودش از میان کاملاً برداشته می‌شود. کسی که عجب دارد، بیشترین بعد را نسبت به حقیقت دارد به خاطر اینکه کمال قرب به خدا فناست یعنی از میان برداشتن آن خودی که در میان بنده خداست و اغلب در همین منزل می‌مانند؛ سخت‌ترین منزل هم هست و از آن نمی‌توانند بگذرند و گرفتار می‌شوند، گرفتار عجب می‌شوند و بدترین منزلها همین است. خیلی از آقایان که نمی‌رسند به دلیل عجب است. من هیچ دلیل دیگری نمی‌بینم از لحاظ اصولی هم وقتی به نتیجه نمی‌رسند، به دلیل عجب است.
یکی از دوستان می‌گفت سال 64 یا 65 بحثی راجع به ادغام جهاد وزارت کشاورزی درگرفته بود. ما آن موقع در جهاد بودیم. یک آقای روحانی از نمایندگان مجلس بسیار بر ضد جهاد حرف می‌زد و می‌گفت: باید با وزارت کشاورزی ادغام شود. برای من سوال بود که این آدم با توجه به این که روحانی است و از این نظر به او اعتقاد دارند، از چه جهت به این حکم می‌رسد و بر آن این همه تاکید می‌کند؟ یعنی چه طور به این اعتقاد رسیده و بعد چطور به این اعتقادش اصرار می‌ورزد؟ ایشان خیلی دشمنی داشت. بعد یکی از دوستان ما که با ایشان یک سفر به خارج از کشور رفته بودند تعریف می‌کرد که این آقا آنجا چه می‌کرد. من برایم خیلی روشن بود که علت اینکه کسی از این (آقایان) به اعتقادات اشتباه می‌رسد، این است که صفای روحی ندارد.
فرض کنید که نشستید علم اصولی خواندید و رسیدید؛ وقتی صفای قلب نباشد، در خدمت شیطان قرار می‌گیرد. عقل آن چیزی است که می‌تواند هم در خدمت شیطان واقع شود و هم در خدمت حضرت رحمان. مباحثی که در مورد عقل شیطانی و عقل رحمانی مطرح می‌شود، در اصول کافی زیاد است، یک موردش همان است که از حضرت صادقی علیه‌السلام می‌پرسند، اگر عقل آن چیزی است که حضرت علی(ع) داشت، پس عقل معاویه چه بود؟ این (عقل معاویه)، شیطنت است ولی خوب توی این دنیا به آن هم عقل می‌گویند که ما به عقل رحمانی و شیطانی تفسیرش می‌کنیم.
ولی واقعاً از کجا می‌شود فهمید که چه کسی صاحب عقل شیطانی و چه کسی صاحب عقل رحمانی است؟ چطور است که یکی عقلش در خدمت شیطنتش واقع می‌شود و یکی در خدمت دینش؟ چطور است که یکی به اعتقاد اشتباه می‌رسد و بعد بر آن اصرار می‌کند؟ خیلی روشن است، یعنی در واقع رابطه اصول و وصول را نمی‌شود ندید. این رابطه یعنی کسی که به حقیقت واصل می‌شود اعتقادات درستی هم دارد، هرکس هم که به حقیقت واصل نشد یعنی از نظر قلبی و روحی به حقیقت نرسید، اعتقادات اشتباهی داشته است. این می‌شود که وقتی یک نفر مثل حضرت امام می‌آید، کافی است برای این که یک دنیا را متحول کند، ایشان وقتی می‌خواست قیام کند حتی یک قیچی در جیبش نداشت، حتی یک قلم تراش یا چاقو در جیبش نبود. چطور این انسان در دنیایی که سیستم‌های جاسوسی و ضدجاسوسی پیشرفته‌ای دارد که هیچ چیز از دید آنها مخفی نمی‌ماند (در این نمایشگاه‌های خارج از کشور - اگر رفته باشید - حتی باماهواره پلاک خانه‌ها را هم نمایش می‌دهند و تمام حرکات ما را با هواپیماهای اواکس می‌دیدند و دقیق محاسبه می‌کردند و به همین دلیل هم خیلی از عملیات‌های ما لو می‌رفت) امام قیام کرد، فقط با یک عبا و عمامه؛ بدون حتی یک قلم‌تراش و یا یک چاقوی کوچک؟
علتش آن است که شخص باید به آنجایی برسد که حضرت امام رسید. وقتی به آنجا برسد که حضرت امام رسید. وقتی به آنجا رسید خودش همه دنیا را متحول می‌کند؛ به هیچ وسیله‌ای هم احتیاج ندارد. آن وقت همه قواعد و سنن واسباب در خدمت آن فرد در می‌آید.
نمی‌خواهیم اسباب را نفی کنیم، ولی مسئله نسبت اسباب با انسان کامل است. این اسبابی که در دنیا هست اعم از اشیا، شامل سنن (الهی) است، همه اینها در مقابل انسان کل خاضع است. انسان کامل در این اسباب تسخیر و تصرف می‌کند، در باطن عالم نه در ظاهرش، ظاهرش بعداً اتفاق می‌افتد یعنی اول امام در باطن عالم تصرف کرد و بعد ما آثارش را در ظاهر عالم هم دیدیم. تا زمانی که آن تغییر در باطن عالم نیفتد در عالم ظاهر شاه نمی‌رود و انقلاب نمی‌شود. در واقع اینها آثار ظاهری آن تحول باطنی است که در وجود حضرت امام شکل گرفته.
ارتباط این دو مهم است که باید بفهمیم هیچ چیز دیگر این قدر فهمیدنی نیست. بعد تازه اگر این را بفهمید، این علم به اسماست یعنی به ذات نیست. اگر به ذات علم پیدا کند، تبعات و نتیجه آن علم بلافاصله می‌رسد. اگر علم ما به ذات بود همین الان که فهمیدیم با تزکیه روح می‌شود در عالم تسخیر کرد، به آن می‌رسیدیم یعنی همین الان به صفای قلب و تزکیه روحانی و کمال انسانی می‌رسیدیم، چرا نمی‌رسیم؟
هرچه هست این میان حجاب عجب است و (انسان) متناسب با این که این حجاب چقدر غلیظ و کدر و کثیف است، به اعتقادات اشتباه می‌رسد.
این است که شما (اگر) الان دائم اصول و فلسفه بخوانید (و این حجاب از بین نرفته باشد)، فلسفه در خدمت آن کسی که می‌خواهد عالم را با شیطنت تسخیر کند، در می‌آید. مگر الان در خدمت غرب در نیامده است؟ خیلی راحت با مباحثی که در فلسفه مطرح می‌کنند، عالم را تسخیر می‌کنند. اصلاً عالم ما یک عالم فلسفی است و غرب، عالم را با فلسفه تسخیر کرده است. اگر قرار بود فلسفه آدم را به جایی برساند، پس چطور (غرب) عالم را با فلسفه تسخیر کرده است؟
فلسفه آدم را به جایی نمی‌رساند، چنان که عرفان هم نمی‌رساند، عرفان نظری هم نمی‌رساند، اصل عرفان، عرفان عملی است نه عرفان نظری. حالا «مصباح الهدایه» حضرت امام را که به نظر من بهترین کتابی است که در عالم نوشته شده است - بگذاریم وسط و آن را بخوانیم چه فایده‌ای دارد؟
فایده‌اش این است که فقط نشانه‌هایی پیدا می‌کنید که به کجا باید رسید یا آدم رابطه بین اصول و وصول و رابطه درس و بحث و آنجایی که می‌خواهد برسد را می‌فهمد، رسیدن به آن، چیز دیگری می‌خواهد. مسئله من اینجاست. ببینید من حرف‌هایی که اینجاها نوشته‌ام، مبتنی بر یافته‌هایی مجرد از سینما و رمان و تکنولوژی و تمدن جدید واین طور چیزهاست. این یافته‌ها مسلط بر اینهاست.
یعنی اگر می‌بینید این عناوین اینجا نوشته شده، علتش این است که روزگار ما روزگار این گرفتاری‌هاست؛ یعنی ما الان به این چیزها و به تمام محصولات و لوازم تمدن غرب مبتلاییم و بزرگترین مبارزه ما هم عبور از اینها و یا غلبه بر اینهاست
. علت اینکه این مباحث و عناوین را مطرح می‌کردم، این است که من یافته‌هایم را از طریق دیگری گیر آورده‌ام، از طریق سینما که به دست نیاورده‌ام. فرض کنید این را شما بخوانید و بروید سینما را یاد بگیرید. منتها اینها از جای دیگری گرفته شده (و بعد آمده تحت عناوینی) مثل سینما و رمان و... از خود اینها نمی‌شود به جایی رسید، اگر آدم از خود اینها بخواهد به جایی برسد، مستغرق در اینها می‌شود...

منبع : سایت آوینی



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<      1   2   3   4