سفارش تبلیغ
صبا ویژن


الهی نصیرمان باش تابصیر گردیم....
 - مرغ باغ ملکوتم   نیم از عالم خاک,زهرا ,فاطمه محب الله,مریم محب صاحب الزمان عجل الله,امیرحسین عاشق ایران دل تنگ امام رضا,مدیون شهدا ,الهام م, هجرپذیر,عطر بهشت,عَروسَــکِـ خُــــدا ,نلــــما کـــــیوی,ریحانه بهشتی,اطهر ,دینا س,فاطمه رحمانی,سیده مطهره,بهار  ,فافی ,مهتاب محب ولایت,


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


تصویر منتشر نشده از حضرت ماه


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


فکر کردند من آدم نیستم!!!

... 5 دقیقه قبل ازاینکه برم یکی اومد نشست بغل دستم ، گفت : آقا یه خاطره برات تعریف کنم ؟ گفتم : بفرمائید !

رزمندگان

 

یه عکسی به من نشون داد ، یه پسر مثلاً 19 ، 20 ساله ای بود ، گفت : این اسمش عبدالمطلب اکبری هست ، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود ، در ضمن کر و لال هم بود ،

 یه پسرعموش هم به نام غلام رضا اکبری شهید شده ،‌ غلام رضا که شهید شد ،عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست ،بعد هی با اون زبون کر و لالی خودش ، با ما حرف می زد ، ما هم گفتیم : چی می گی بابا !؟ محلش نذاشتیم ، می گفت : هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نذاشت .

( بعضی وقتها این ناشنوایانی که ما می بینیم نه اینکه خوب نمی تونه صحبت کنه و ارتباط برقرار کنه ، ما فکر می کنیم عقلش هم خوب کار نمی کنه ، دل هم نداره ، اتفاقاً هم عقلش خوب کار می کنه ، هم دلش خیلی از من و تو لطیف تره )

گفت : دید ما نمی فهمیم ، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید ، روش نوشت : شهید عبدالمطلب اکبری ، بعد به ما نگاه کرد گفت: ‌نگاه کنید! خندید ،ما هم خندیدیم ، گفتیم شوخیش گرفته ، می گفت: دید همه ما داریم می خندیم ، طفلک هیچی نگفت، سرش رو انداخت پائین، یه نگاهی به سنگ قبر کرد با دست پاکش کرد ، سرش رو پائین انداخت و آروم رفت .

فرداش هم رفت جبهه . 10 روز بعد جنازه اش رو آوردند دقیقاً تو همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند . وصیت نامه اش خیلی کوتاه بود ، اینجوری نوشته بود :

بسم الله الرحمن الرحیم ، یک عمر هرچی گفتم به من می خندیدند ، یک عمر هرچی می خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم ، مسخره ام کردند ، یک عمر هرچی جدی گفتم ، شوخی گرفتند ، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم ، یک عمر برای خودم می چرخیدم ، یک عمر . . .

 اما مردم ! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف می زدم ، و آقا بهم گفت: تو شهید می شی . جای قبرم رو هم بهم نشون داد ، این رو هم گفتم اما باور نکردید !

 

حجة الاسلام انجوی نژاد



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


امان از فراموشی لاله ها!
nnn.jpg 


 از زخم ، شناسنامه دارند هنوز 

 

 در مسجد خون ، اقامه دارند هنوز

 آنان همه از تبار باران بودند

 رفتند ، ولی ادامه دارند هنوز  ... 


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


ای دوست به حنجر شهیدان صلوات \\\ بر قامت بی سر شهیدان صلوات

 چقدر برای پر کشیدن به آسمان عجله داشتی که پایایت را جا گذاشتی؟




کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


در باغ شهادت را بستند ...

پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است

 پیر ما گفت که مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی می گردند

 شهدا رفتند و ما مانده ایم .  برای جانبازان که ماندن چه کردیم ؟

برای آزادگان چه کردیم؟ برای خانواده شهدا چه کردیم ؟

 نمی دانم ما که لیاقت حضور در جبهه ها و زندگی در کنار آنها را نداشتیم آی کسانی که دم از شهدا می زنید مرد باشید و بر سر عهد و پیمان خود بمانید تا نکند پشیمان و سرافکنده و روسیاه در محضرشان شویم .

شهدا را یاد کنیم . شده با ذکر یک صلوات .

بار ها از این که زنده هستم و دارم روی دم اون آدم های بزرگ بازدم می دهم از زنده بودنم

خجالت می کشم . خدایا تو خودت می دانید در دل و قلب من چه می گذرد .

در باغ شهادت را بستند ...



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


بسم رب شهدا و الصدیقی

نگرامیداشت + هفته دفاع مفدس + تصویر + عکس


تصویر متحرکبسم رب شهدا و الصدیقینتصویر متحرک


بسم رب الشهدا

بسم رب الشهدا از شهدا باید گفت

از فداکارترین قوم خدا باید گفت

عشق در دایره ی بسته ی آتش بس نیست
از دل سوخته ی اهل صفا باید گفت

افق شرعی احساس من و ساعت هشت
آری از روشنی وقت دعا باید گفت

دیگری هر چه دلش خواست بگوید شاعر
شعری از حنجره ی سرخ شما باید گفت

شعری از حنجره ی سرخ ورم کرده اتان
که نیاموخته الفاظ ادا باید گفت

می شود شعر سرود و سخن عشق نگفت ؟
یا فرم بست دم از گفتن و یا باید گفت

بسم رب الشهدا زینت سر برگ صفاست
غزلی سوخته از حیرت ما باید گفت

های و هو گرچه همه زندگی ما شده است
از سکوتی که گذشته ز صدا باید گفت

و ز قد قامت العشقی که به اوج انجامید
در نمازی به موازات بیا باید گفت

آی شاعر ! تو که با حنجره ات می شکفی
لخته لخته طپش حادثه را باید گفت

ادبیات حماسه ، ادب قافیه هاست
قطعه شعری به ردیف شهدا باید گفت


هفته دفاع مقدس



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


خلبانی که تنها نیمی از پیکرش به کشور بازگشت
 

 


 


جوان ترین استاد خلبان نیروی هوایی ارتش ایران سرلشکر خلبان، « سیدعلی اقبالی دوگاهه» است. کسی که شهادتش داستان عجیبی دارد.


سیدعلی اقبالی دوگاهه، در 25 سالگی استاد خلبان جنگنده F-5  در 27 سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد. سرلشگر خلبان«عباس بابایی» و سرلشگر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند.


آموزش درآمریکا
وی تکمیل دوره خلبانی را به مدت 220 ساعت در سال 1347 در پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای امریکا را به پایان رساند و کسب رتبه نخست در بین بیش از 400 دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه را از آن خود نمود . همچنین در سال 1353 جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکس های هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی مجددا به امریکا اعزام گردید.


تنها نیمی از پیکرش به ایران بازگشت


این هم وطن دلیر اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث گردیده بود صادرات 350 میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد از این رو صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود . از این رو به دستور صدام پس از دستگیری بدنش به دو نیمه تبدیل شد و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد.


شرح کامل شهادت
شرح کامل شهادت ایشان را در زیر بخوانید تا بدانیم ما چه عزیزان گمنامی را در نیروی هوایی ارتش داشته ایم که حتی نام آنها را هم نشنیده ایم .


علی اقبالی دوگاهه پس از بمباران پادگان «العقره» در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیع ترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد.


این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی 22 سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود؛ تا این که در خرداد سال 1370، بر اساس گزارش های موجود عملیاتی و اطلاعاتی، و نامه ارسالی کمیته بین المللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد.


پیکر مطهرش که بخشی از آن غریبانه در قبرستان محافظیه نینوا و بخشی دیگر در قبرستان زبیر موصل به خاک سپرده شده بود، با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین وکمیته بین المللی صلیب سرخ جهانی، به همراه پیکرهای مطهر تنی چند از دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی، پس از 22 سال دوری از وطن، در میان حزن و اندوه خانواده، یاران و همرزمانش به میهن بازگشت و به شکلی بسیار با شکوه و تاریخی در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی تشییع و در پنجم مردادماه 81 در قطعه خلبانان بهشت زهرا درکنار سایر همرزمانش آرام گرفت.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!





کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


درسی که از همت آموختم

همت

 

زمان بازرگان ، به من برچسب" چریک فدایی" زدند . زمان بنی صدر هم بر چسب

"منافق"! هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف اوبرداشتیم، بر چسب بارانمان

 کردند . حالا روزی ده بر چسب دشت می کنیم، اما عزیزان من! دل سرد مباشید.

 حاشا که بچه بسیجی ، میدان را خالی کند.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


پر ...

http://up.vatandownload.com/images/gtz8yzywnwwnho0t2glr.jpg


بچه ها باز بر این نقطــــــه گذارید انگشت ...

عشـــــق پـــر ...
عاطفـــــه پـــر ...

هر که بسیجـــــی تـــر پر



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >