شهید! وقتی به فکر فرو میروم، میبینم چقدر من و تو وجوه اشتراک زیادی داریم!
من و تو هر دو لباس خاکی به تن داریم! هر دو زمینی هستیم! هر دو جهادگریم! هر دو عاشقیم! هردو گمنامیم! هردو "ینظر بنور " هستیم!
هر دو لباس خاکی به تن داریم، چون بسیجی هستیم! هر دو زمینی هستیم؛ اما تو آسمانی شدی! هر دو جهادگریم؛ تو در راه خدا و ارزشها و من برای زیادهطلبی! هر دو عاشقیم؛ تو عاشق مولا و من عاشق دنیا! هردو گمنامیم؛ تو پلاکت را گم کردهای و من هویتم را! هر دو نظارهگر نور هستیم!
من کجا و تو کجا که شنیدم چقدر راحت چشمت را به روی دنیا و همه لذات آن بستی؛ چشمت را به همه چراغهای چشمکزن شهر بستی، همان چراغهایی که مصداق بارز «یخرجونهم منالنور الی الظلمات» است و تو اما چشمت به دنبال ستارگان پر فروغ آسمان بود که مصداق عینی «یخرجونهم من الظلمات الی النور» است و همین شد که خود نیز آسمانی شدی.
چه اکسیر شفابخش بیدارگری خواهد شد، قطرات خونت که با خاکهای شلمچه یا طلاییه یا شاید با آبهای اروند همراه شد تا در خون سیدالشهداء (ع) حل شود تا برای من که بعد از سالها به یاد تو افتادهام، فریاد هوشیاری باشد که ای انسان! آیا خبر داری بهای این خون چیست؟
وقتی در خاکهایی که روی آن افتاده بودی، قدم میزدم صدایت را شنیدم...!
فریاد میزدی؛ بهای این خون حفظ اسلام است!
بهای این خون، زنده ماندن راه سیدالشهدا (ع) است!
بهای این خون، دفاع از حق از دست رفته امامان (ع) است!
بهای این خون، دفاع از حریم ولایت است!
ولایت؛ یعنی همه هستی من که حاضر شدم خونم را به پای درختش بریزم تا ثمر ببخشد!
و جمله آخری که شنیدم را فراموش نمیکنم که گفتی؛ حال اگر با من همراه و هم قسم میشوی باید در راه دفاع از ارزشهای الهی هر چه داری فدا کنی!
شهید! صدایت را شنیدم!
پس با تو و رهبرت و امامت و خدایت هم پیمان میشوم تا از هرآنچه که در خدمت اسلام، انقلاب، ولایت، رهبری و ارزشها قرار گرفته باشد، همچون ناموسم دفاع کنم.
گاهی که بار سنگین این مسئولیت را بر دوشم احساس میکنم دلم برای آسمان تنگ میشود و تو میدانی که در این وانفسای دنیا پیمودن راه آسمان چقدر دشوار است.
پس تو همراهیم کن تا شاید من هم به آسمانیان بپیوندم، تا شاید من هم یکی از آنانی باشم که امام عصر (عج) نشان لیاقت به آنان عطا کند؛ تا شاید من هم مثل تو پر باز کنم و پرواز کنم. دعایم کن...
شهید!
کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردهاید؟! آخر از سخن گفتن شرم دارم! از صدای خوابآلودهام شرم دارم! اصلاً مگر صدای خوابآلود من به گوش کسی خواهد رسید؟
شهید!
میدانم که اگر امروز من با دوستان شهیدت مواجه شوم، همان سخنی را از آنان خواهم شنید که مردم بیوفا و راحتطلب کوفه از امیرالمؤمنین علی (ع) شنیدند که فرمود:
«وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِیمَانِ عُودٌ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَما؛ و به جانم سوگند اگر ما هم مثل شما [راحت طلب] بودیم، عمود دین برپا نمیشد و درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمیشد، به خدا سوگند از این به بعد خون خواهید خورد و پشیمانی خواهید برد!» (نهج البلاغه، خطبه 56)
میدانم که اگر با دوستان شهیدت مواجه شوم آنان به من خواهند گفت «اگر ما هم مثل شما در اصول، تسامح میکردیم و پای ارزشهای انقلاب تساهل، امروز چیزی از نهال انقلاب اسلامی که به شجره طیبهای تبدیل شده که «اصلها ثابت و فرعها فی السماء» باقی نمیماند و از مسیر اهدافش خروج کرده بود و خون هزاران شهید گلگون کفن پایمال شده بود.»
منبع : خمول
کلمات کلیدی :
برچسبها: