91/12/14:: 6:31 عصر
نگام کرد و گفت : حاجی دوباره دارن شهید میارن ! بعد با یه لحنی گفت : یه استخون و یه پلاک !!
یاد حرف پدر شهیدی افتادم که وقتی پسرشو آوردن ترازوی اشپزخونه رو گذاشت و وزن کرد .
3 کیلو و 500 گرم بود . رو کرد به مادر شهید و گفت حاج خانوم غصه نخوریا .
دقیقا همون وزنیه که بدنیا اومد . بی کم و کاستی !!!
یاد حرف پدر شهیدی افتادم که وقتی پسرشو آوردن ترازوی اشپزخونه رو گذاشت و وزن کرد .
3 کیلو و 500 گرم بود . رو کرد به مادر شهید و گفت حاج خانوم غصه نخوریا .
دقیقا همون وزنیه که بدنیا اومد . بی کم و کاستی !!!
کلمات کلیدی :
برچسبها: