سفارش تبلیغ
صبا ویژن


قدرت حزب الله به روایت موسسه مطالعات امنیت ملی اسراییل
تصویر بزرگ 
هدف این مقاله بررسی تجدید قوای حزب‌الله پس از پایان جنگ در آگوست 2006 و درک پایه‌های تجدید تسلیحاتی در سه سال گذشته، و استخراج الگوهای آتی در دکترین عملیاتی این سازمان و منطق موثر در پشت آن است.

«موسسه مطالعات امنیت ملی» اسرائیل[The Institute for National Security Studies] که در سال 2006 تاسیس گردید ، در حقیقت همان « مرکزمطالعات جافی» [ the Jaffee Center for Strategic Studies] است که در سال 1977 به ژنرال «آهارون یاریو»[Aharon Yariv] تشکیل شد.

محوریت فعالیت های این موسسه چالش های امنیت ملی اسرائیل و بررسی مسال خاورمیانه است . این موسسه با استفاده از تحلیلگران دانشگاهی خود تحلیل های و آموزه هایش را در اختیار سیاستمداران رژیم صهیونیستی و خارج از این رژیم قرار می دهد. این مرکز مدعی است که به صورت مستقل فعالیت می کند و ساختمان اصلی آن در «دانشگاه تل آویو» واقع است.
هیئت مدیره این موسسه متشکل از نمایندگانی از دولت صهیونیستی و نمایندگان دانشگاه تل آویو می باشد. این مرکز ارتباطی بسیار نزدیک با موسسات نظامی وسیاسی در دولت صهیونیستی دارد.
آن چه می خوانید ، مقاله ای است از « گای آویاد» کارشناس سیاسی – امنیتی صهیونیست می باشد که به سفارش «موسسه مطالعات امنیت ملی» اسرائیل تنظیم شده و به بررسی تجدید قوای حزب الله پس از جنگ 33 روزه تا سال 2009 می پردازد.
 بدیهی است که نویسنده این مقاله تمام تلاش خود را برای هر چه کمتر نشان دادن آسیب پذیری رژیم صهیونیستی به کار برده است اما با این حال نتوانسته بر قدرت اعجاب برانگیز مقاومت چشم بپوشد و آن را انکار نماید.
پایگاه خبری – تحلیلی مشرق ترجمه کامل مقاله این کارشناس صهیونیست را که حاوی نکات قابل توجهی پیرامون توانمندی های حزب الله لبنان می باشد را در چند بخش منتشر می کند.

تجدید قوای حزب‌الله در فاصله‌ 2006 تا 2009

*پایه‌ها و الگوهای آتی آن
در 12 آگوست 2006، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه‌ی 1701 زمینه را برای پایان دادن به 34 روز جنگ بین اسرائیل و حزب‌الله، که بعدا جنگ دوم لبنان نام گرفت، مهیا ساخت. جدا از نیاز فوری به برقراری آتش‌بس، شورای امنیت امیدوار بود که بتواند با خنثی کردن عناصری که مسئول گسترش جنگ بودند واقعیت امنیت را در جنوب لبنان تغییر داده و از تکرار دور دیگری از نبرد میان طرفین جلوگیری نماید. از اینرو، ترتیبات امنیتی ویژه‌ای صورت گرفتند که از آن میان می‌توان به استقرار ارتش لبنان در جنوب لبنان و افزایش نیروهای یونیفل مستقر در فضای بین مرز بین‌المللی و رودخانه‌ی لیطانی از 2500 سرباز به حداکثر 15000 نفر اشاره کرد. این قطعنامه همچنین حمل سلاح و پی‌ریزی زیرساخت‌های نظامی را در این منطقه برای همه به جز ارتش لبنان و نیروهای یونیفل ممنوع ساخت، و از دولت بیروت خواسته شد تا مرزها را امن ساخته و برای مقابله با قاچاق اسلحه در منطقه عملکرد موثری داشته باشد.

hezbollah2.jpg


قطعنامه‌ی 1701 ظاهرا به نیازهای امنیتی اسرائیل در جبهه‌ی لبنان پاسخ کافی داده و توانایی حزب‌الله برای تجدید سلاح در جنوب لبنان را به طور چشمگیری کاهش داد. برای اولین بار در سه دهه‌ی گذشته، ارتش لبنان در امتداد مرزهای بین‌المللی با اسرائیل مستقر می‌شد و در کنار نیروهای یونیفل از تلاش‌های حزب‌الله برای بازسازی خطوط استحکامات در طول مرز و احداث مواضعی برای جمع‌آوری اطلاعات و برنامه‌ریزی حملات تروریستی جلوگیری می‌کرد.
 به همین نحو، یونیفل و ارتش لبنان روزانه صدها ماموریت‌ شناسایی پیاده یا سواره انجام می‌دادند تا "مناطق حفاظت‌شده‌ی" حزب‌الله را بازرسی کنند. انتظار می‌رفت که این حضور انبوه و مداوم بتواند مانع حزب‌الله در بازسازی استحکامات فعلی و احداث مخفیگاه‌های جدید گشته، و قاچاق اسلحه به جنوب لیطانی و استقرار صفوف متراکمی از هزاران موشک را برای این سازمان مشکل بسازد. اگر ارتش لبنان در امتداد مرزهای شمالی با سوریه و در رابطه با واردات غیرقانونی به داخل کشور به صورتی موثر عمل می‌کرد، آنگاه توانایی حزب‌الله برای تهدید اسرائیل در مقیاسی مانند گذشته و همچون زمان جنگ خنثی می‌شد، و بازسازی نیروهایش به یک روند کند و طولانی تبدیل می‌گشت. با این وجود، در این مورد تصور یک چیز بود و واقعیت چیزی دیگر. در پایان جنگ حزب‌الله در حالیکه خود را با واقعیت جدید وفق می‌داد، فرصت را از دست نداده و تعدیلات لازم برای کاشتن تخم یک رویارویی جدید را انجام داد.
هدف این مقاله بررسی تجدید قوای حزب‌الله پس از پایان جنگ در آگوست 2006 – به رغم محدودیت‌های قطعنامه 1701 – و درک پایه‌های تجدید تسلیحاتی در سه سال گذشته، و استخراج الگوهای آتی در دکترین عملیاتی این سازمان و منطق موثر در پشت این الگوها بر اساس این تحلیل است. این مقاله برخی از جنبه‌های تجدید قوای حزب‌الله از قبیل نیروی انسانی، تسلیحات، آموزش، و صف‌آرایی در صحنه را از منظر درس‌هایی که این سازمان از موفقیت‌ها و شکست‌های پیشین خود در جنگ آموخته است، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. مقاله همچنین به بررسی این موضوع خواهد پرداخت که این نتیجه‌گیری‌ها تا چه حد با برنامه‌ی سازمان برای رویارویی با نیروهای اسرائیل در دور بعد مطابقت دارند.

*پیروزی الهی!

حزب‌الله جنگ دوم لبنان را یک مداخله‌ی معجزه‌آسا از سوی خدا نشان داد و رهبر این سازمان آن را "پیروزی الهی" نامید. در یک راهپیمایی در 22 سپتامبر 2006 در ویرانه‌های محله‌ی ضاحیه در بیروت، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله، عزم آهنین این سازمان را که تنها با چند هزار مبارز جنبش مقاومت به مدت 34 روز در مقابل قدرتمندترین ارتش خاورمیانه ایستادگی کرد، ستود.
با این وجود، به رغم موفقیت حزب‌الله در فلج کردن شمال اسرائیل به مدت یک ماه با پرتاب حدود 4000 موشک از انواع مختلف، عقیم گذاشتن تلاش‌های ارتش اسرائیل برای مانور دادن، و وارد آوردن جراحاتی به نیروهای اسرائیلی، تصویر پیروزی نظامی ظاهری این سازمان به هیچ وجه نویدبخش نبود.
 بر اساس برآوردهای نیروهای مسلح اسرائیل دست‌کم 600 عضو عملیاتی این سازمان کشته شدند، که بیشتر آنها سربازانی کهنه‌کار، فرماندهان عملیاتی و اعضای نیروهای ویژه‌ی حزب‌الله بودند.
همچنین صدها نفر از اعضای این سازمان با درجات متفاوتی از شدت مجروح شده و از حلقه‌ی نبرد خارج شدند. به علاوه، این سازمان یک و نیم سال پس از جنگ، عماد مغنیه، فرمانده شاخه‌ی نظامی و مغز استراتژیک خود را از دست داد.
 ترور مغنیه در تاریخ 12 فوریه 2008 در دمشق شکافی دیگر در دیوار طبقه‌بندی شده‌ای بود که یکی از مشخصه‌های سازمان به حساب می‌آمد. این دیوار حفاظتی پیش از این در اولین شب جنگ، طی "عملیات وزن مخصوص" ، که به از بین رفتن موشک‌های میان‌برد فجر3 و فجر5 انجامید، به طور اساسی سوراخ شده بود.
نفوذ اطلاعات اسرائیل به حریم داخلی حزب‌الله و نابودی حدود 40 موشک‌انداز، که در قالب یک پروژه‌ی محرمانه و طبقه‌بندی شده در خانه‌های اعضای حزب‌الله پنهان شده بودند، رهبری این سازمان را شوکه کرد.
با این حال، زیرساخت فجر تنها دارایی حزب‌الله نبود که در این جنگ از دست رفت. قرارگاه‌های حزب‌الله در ضاحیه، مرکز عصبی این سازمان، نابود شدند؛ سنگرهای خط مقدم آن در امتداد مرز کاملا با خاک یکسان شدند؛ صدها هدف مرتبط با سیستم‌های تدارکاتی و غیرنظامی این سازمان متلاشی شدند؛ و بخش وسیعی از منازل شیعیان حامی آن تخریب گشت. بله، رهبری ارشد حزب‌الله در این جنگ آسیب ندید و در عوض – با استفاده‌ی ماهرانه از شبکه‌ی تلویزیونی المنار – تصویری از یک فرماندهی کاملا مسئول را به نمایش گذاشت، که نشان‌دهنده‌ی مهارت‌های چشمگیر آن در بقا بود. با این وجود، در پایان جنگ سران این سازمان مورد بی‌توجهی قرار گرفتند، حامیان ایرانی نصرالله وی را از بیشتر اختیاراتش محروم کردند، و در داخل لبنان تصمیمات او با انتقاداتی مواجه شدند.
در میدان نبرد، حزب‌الله توانست توانایی خود در شلیک موشک به سمت اسرائیل را حفظ کند. این سازمان با حمله‌ی موفقیت‌آمیز خود به شناور دریایی هنیت [Hanit] بوسیله‌ی یک موشک سطح به دریای C-802، و شبکه‌ی تونل‌ها و سنگرهای زیرزمینی خود، از نظر تاکتیکی اسرائیل را شگفت زده کرد؛ 119 سرباز ارتش اسرائیل را کشت؛ و با استفاده از موشک‌های ضدتانک پیشرفته به 45 تانک آسیب زد. با این وجود، بیش از آنکه حزب‌الله موفق شود، این ارتش اسرائیل بود که خودش شکست می‌خورد. در کل، در تمامی درگیری‌های رودررو بین حزب‌الله و سربازان ارتش اسرائیل، برتری با گروه دوم بود و سیستم‌های فرماندهی و کنترل حزب‌الله در سرتاسر جنوب لبنان نابود شدند. با توجه به این موضوع، نصرالله اندکی پس از جنگ اذعان کرد که اگر واکنش اسرائیل را می‌دانست، به افرادش دستور نمی‌داد که سربازان را بدزدند.
 این اعتراف افشاگرانه نشان می‌دهد که نتیجه‌ی نهایی جنگ آن قدرها هم که حزب‌الله تلاش می‌کرد نشان دهد، صریح و روشن نبود. برعکس، این اعتراف حاوی اشاراتی فراتر از خرد شدن سازمان در جنگ و نیاز آن به زمانی طولانی برای التیام زخم‌هایش و در عین حال خو گرفتن با واقعیت جدید در جنوب لبنان بود.

33.jpg



*روند یادگیری حزب‌الله
در سپتامبر 2006 رهبران حزب‌الله از اینکه خسارت وارده به سازمان در جنگ اندک بود، به خود می‌بالیدند. نصرالله اعلام کرد که توان نظامی حزب‌الله در ظرف چند روز کاملا احیا شده است و این سازمان با داشتن زرادخانه‌ای مرکب از 20000 راکت قابل استفاده نسبت به زمان آغاز جنگ قویتر شده است.
 نعیم قاسم، معاون وی، حتی از این هم فراتر رفته و ادعا کرد حزب‌الله به هیچ بازسازی نظامی نیاز ندارد چرا که کمتر از یک دهم راکت‌هایش را در جنگ شلیک کرده است.
اما واقعیت پشت پرده کاملا متفاوت بود. مدتی پس از برقراری آتش‌بس، حزب‌الله شروع به ارزیابی دقیق عملکرد خود در جنگ کرد، نحوه‌ی عملکرد سیستم‌های خود در مقابل نیروهای اسرائیل را مورد مطالعه قرار داد، و خسارات وارده را ارزیابی نمود. سازمان مجموعه‌ای از تحقیقات داخلی را آغاز و یک کمیته‌ی تفحص داخلی را برای بررسی فهرست بلندی از اقدامات تعیین کرد.
قبل از همه، ممکن است تصور شود که مساله‌ی درز کردن اطلاعات، که به نابودی راکت‌های فجر در شب اول جنگ انجامید، فکر سران سازمان را به طور ویژه‌ای مشغول کرده بود. مسلما این احتمال وجود دارد که تحقیقاتی در مورد نیروهای سازمان صورت گرفته، و سطح اطمینان آنها و ارتباطات آنان با عناصر مشکوک به دقت زیر ذره‌بین قرار گرفته باشد.
دوم، حزب‌الله احتمالا عملکرد سیستم‌های تسلیحاتی خود را مورد مطالعه قرار داده و کارآیی آنها را در طول نبرد ارزیابی کرده است که می‌توان به این موارد اشاره کرد: ارزیابی انواع راکت‌ها، سطح دوام عملیاتی آنها، و میزان آسیب وارده به بخش غیرنظامی اسرائیل؛ ارزیابی سیستم ضدتانک به عنوان وسیله‌ای برای اخلال در پیشروی نیروهای اسرائیل، هم علیه نیروهای زرهی در نواحی باز و هم علیه سربازان پناه گرفته در داخل ساختمان‌ها؛ ارزیابی رسته‌ی مهندسی شامل تله‌های انفجاری و گودال‌های مین، که هدفشان ایجاد تاخیر در پیشروی نیروهای زمینی اسرائیل بود اما در خلال جنگ نسبتا بی‌فایده از آب درآمدند؛ و ارزیابی سیستم ضدهوایی که کار را برای هلیکوپترهای اسرائیلی سخت کرد و حتی توانست یکی از آنها را بیاندازد، اما در مقابل هواپیماهای اسرائیلی کاملا ناکام ماند و آنها طوری در آسمان لبنان پرواز می‌کردند که انگار در آسمان خودشان پرواز می‌کنند.


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه: