سفارش تبلیغ
صبا ویژن


متحیّرم

ای کاش آنقدر بغض می کردم تامیمردم  باهم می رفتیم


 وتنها نمی ماندم /طعنه ها وسخره ها ،تحقیر ها وملامت ها ،زخم زبان ها نیش وکنایه ها آنقدر خورده ام که سیرم سیرم ازنگاه تو ،تویی که 


رفتی  وباعزت شدی ومنی که ماندم و.....هجاهایم همه تصریع شده "واژه واژه" شدم تا واژگون نشوم ولی شدم عاقبت سد دلم فرو ریخت 


دیگر فراموشت کردم تا همه خاطرات تنهایی ام پاک شود به کوچه ای رسیده بودم که بن بست بود ولی پرواز را نیاموخته بود وگرفتار دام زمینیان شدم 


ولی راضیم چه می شود کرد هر آنچه می شد شما کردید ولی ما پاسداری نکردیم امروز این نمایش های قدرت به پاس عشق بازی های شما بپاست


وپرچم آزادی به خون شما منقّش وملوّن است ای کاش ها شده مایه آبروریزی واما واگر هاشده غزل وداع خداحافظی 


خداحافظی با ارزش ها آرمان ها حماسه های شما /فاتحه می خوانم برمزار مردگان متحرک هزاره سوم ونسل چهارم خودمان آلبوم هایشان پراست از...


گوشی هایشان چه نواهایی 


تیپ وقیافه هایشان هم شهدایی ...


بس است دلت همین قدر خون شد کافی است 


خواستم کمی دورباه غیرتیتان کنم که شاید برای قیام  برخاستید ..



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


* فرشته های چادری*

فرشته های چادری 

 

ازحرفاش ناراحت شدم، قصد داشت به قول خودش واقعیات جامعه را برام توضیح بده،می گفت آقا شما اوضاع محیط وخیابان رو نمی بینید......

 

 

 

او از دخترهایی گفت؛ از زن هایی گفت؛ از فساد گفت واز این حرفهایی که من فقط گوش دادم،من از حیای دختران گفتم از عفت زنان گفتم واز پاکی مردان.

 

 

 

گفت تو نمیبینی؟گفتم اتفاقاً تویی که نمیبینی؟ تو چه طور این فرشته های محجوب را نمی بینی؟ چطور این فرشته های چادری را نمی بینی ؟گفتم براش از دخترانی که توی اون هوای گرم، چادر پوشیده بودند،گفتم از دختران وپسرانی که با تقوی خودشان دامنشون پاک نگه داشتند،باز گفت :تو توجامعه نیستی،گفتم،می دونی چیه برادر من ، تو خودت صاف نیستی،آره دلت صاف نیست،چشمت پاک نیست،چون پاک نیست،فقط ناپاکی رو می بینه فقط دنبال شهوتی،لذا فقط اون نیمه خالی رو می بینی ، وهیچ وقت نیمه پر رو نمی بینی گفتم دلت رو فکرت رو ذهنت رو پاک کن، تا نیمه پر رو هم ببینی

 

 

 

من همیشه برای دختران و زنان محجبه ایرانی دعا می کنم. اگر چه اجرشون محفوظه ولی همیشه برای این فرشته های زمینی دعا می کنم دعایی به لذت بخشش تو

 

 

 

همیشه خوبیها رو ببینید



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


از شهدا دور شده

هر چه میگویم عشق را شرح و بیان چونه به عشق آیم خجل گردم از آن ...

اگر خوب گوش کنی هنوز صدای عشق را میشنوی که داد میزند :

"هل من ناصر ینصرنی ... دیر زمانیست اهل احساس پوشالی شده ام

و فرسنگ ها از سیاره ی شهدا دور شده ام ... میگویند قتلگاه ؛ یاد فکه می افتم ...

من از ادراک فکه عاجزم ؛ این روزها تکان های دلم سطحی شده است و هیچ زلزله

و شوکی کارساز نیست تا مرا از خواب غفلت بیدارم کند ...


اینقدر بوی مردار گرفته ام که کرکس های گناه رهایم نمیکند ...

حتی دیگر گریه کردن هم از یادم رفته است ... شهید را نمیتوانم هجی کنم ...

غمی روی دلم نشسته و خیال بلندشدن ندارد ... راستی خدا چند بخش دارد؟

محرم ... عاشور ا... شهید... : کوله بار گناه را از من بگیرید تا شانه هایم سبکتر شود

تا راحت تر بتوانم برخیزم...کمکم کنید تا عادت نکنم ... 


چفیه ... پلاک ... سربند ...  

"چفیه ... پلاک ... سربند ...  واژه هایی ست که برایم گنگ است ...


" ومن ابصارهم غشاوة "را باور دارم ... و" غضوا ابصارکم ترون العجائب" را نمیتوانم


پیاده کنم ... وقتی به آینه زل میزنم چشم هایم مرا قی میکنند ... من خوب میدانم


آخر کوچه بن بست است ولی شهدا "ولا تکلنی الا نفسی طرفة عین ابدا"

 

 

آی شهدا


 من؛ شما ... آی شهدا مقصر ویرگول است ... من- شما ... مقصر خط فاصله است ...

از شما دور شده ام ... سالهاست راه را گم کرده ام ...

آی شهید مرا ویران کن و بساز ... با خاک خودت بساز ... مرا از قفس دنیا رها کن



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


ویژه ی احمد کاظمی

فاتحان بیت المقدس3/ خاطرات قاسم سلیمانی از سردار شهید احمد کاظمی

انتظار داشتم روزنامه ها بنویسند فاتح خرمشهر شهید شد+ متن بیسیم احمد کاظمی در لحظه آزادی خرمشهر

 

 سردار قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشگر ثارالله معتقد است که سردار شهید احمد کاظمی فاتح واقعی عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر بوده است. در ادامه برخی خاطرات قاسم سلیمانی از احمدکاظمی درباره عملیات بیت المقدس را می خوانید.

فاتح خرمشهرشهید شد

من تصورم این بود که وقتی خبر شهادت حاج احمد گفته شد ، حداقل تیتر همه روزنامه های ما این جمله باشد که : فاتح خرمشهرشهید شد

همان طوری که وقتی بزرگی از ما در ادبیات ، هنر ودر هر چیزی ، از بین ما می رود و فوت می کنـد ما بلا فاصله تیتـر می زنیم برایش که مثلا  "پدر علم ریاضی" ایران از دنیا رفت . فکر می کنم حقی که احمد به گردن ملت ایران داشت با حقی که دیگر اندیشمندان مختلفی که مورد تجلیل هستند و به حق هم باید مورد تجلیل باشند، کمتر نباشد و شاید هم در ابعادی بیشتر باشد. یعنی خیلی ها باید خودشان را مدیون شهید کاظمی بدانند.حقیقتا اگر بخواهیم حاج احمد را تشریح بکنیم باید برگردیم به جنگ . از جمله کسانی که غریب بود شهید کاظمی بود، شهید کاظمی محور چند تا فتح بزرگ بود . در جنگ می توانیم بگوئیم که شاه کلید این فتوحات او بود . یکی از برجستگی های شهید کاظمی هم همین بود. یعنی اگر گفته بشود زیرک ترین فرمانده ما در جنگ احمد بود؛ حتما سخنی به گزاف گفته نشده و احمد به این معنا زیرک بود که با تدبیر ترین بود.

احمد قابل جایگزین نبود

احمد به نیروی زمینی مقام داد نه نیروی زمینی به احمد. لذا در هر کجا قرار می گرفت او تأثیرات معنوی اش، تأثیرات رفتاری واخلاقی اش بی نظیر بود، ما در تاریخ انسانها کمتر داریم آدم به این خوبی جامع باشد، آدمهای جامع نادرند، اینطوری نیست که ما فکر می کنیم جامعه ما پر از احمد است و کسانی جای این خلأ ها را پر می کنند، نه اینطور نیست، امکان ندارد که این خلأها به سادگی پرشود، طول می کشد در جامعه بشری کسانی مثل احمد متولد شوند. سیصد سال، پانصد سال طول کشید که یک فردی مثل امام خمینی(ره) در جامعه ظهور کرد، به سادگی نمی تواند مثل امام خمینی(ره) متولد شود.

هر پانصد سالی، هر چهارصد سالی و هر دویست سالی جامعه یک چنین انسانی را تحویل می گیرد. اینها چیزهایی نیست که ما فکر کنیم به سادگی قابل بدست آوردن است، قابل جایگزین شدن هستند، نه اینجوری نیست.

نکته دیگر، هرکسی ممکن است تأثیری داشته باشد اما تأثیرات با هم فرق می کند و مشکل این است که ما در زمان حیات آنها قدر این تأثیرات را کمتر می دانیم. یک شخصیتی می آید مثل علامه امینی و الغدیر را می نویسد. مرحوم آقای شیخ عباس قمی  می آید مفاتیح الجنان را می نویسد آنها یک تأثیری دارند و یک هدایتی دارند و امام خمینی(ره) که نظام جمهوری اسلامی را تأسیس می کند یک تأثیر دیگردارد. شخصیت شهید کاظمی را هم در این بعد باید مورد جستجو قرار داد. احمد فقط فرمانده لشکر نبود، ما با او نزدیک بیست و هفت سال زندگی کردیم، رشد کردیم. در ظاهر او فرمانده لشکر بود و ما هم فرمانده لشکر بودیم و خیلی از دوستانمان هم که شهید شدند فرمانده لشکر بودند، اما تأثیرات کاملاً متفاوت بود.

 

تأثیرات شهید کاظمی در جنگ صرفاً تاثیر یک فرمانده لشکر نبود، که مثل ده یا دوازده تا لشکری که در جنگ وجود دشتند او هم سهمی دارد نقشی داشت و آن نقش را ایفا می کرد، اینگونه نبود.اجزاء لشکر مثل یک بناست همه اعضای این بنا در آن تأثیر دارند، اما محور ومبنای اساس این بنا ستونهای این بنا هستند. در جنگ احمد جزء ستونهای این بنا بود، هم در آن ارزشهایی که در جنگ بوجود آمد که من اشاره به آنها می کنم. او نقش یک مربی را داشت.چند نفر در جمع ما بودند، نقش مربی داشتند، نه مربی به معنای مربی نظامی که آموزش نظامی بدهند، نه، مربی جامع تر از این حرفها، و بدون اینها و یا در هرجلسه ای که اینها نبودند نقص بود و وقتی که بعضی هاشون شهید شدند.این نقص تا آخر جنگ باقی ماند و این سه نفر نقش مربی را داشتند، حسن باقری، حسین خرازی واحمد کاظمی.

اگر همه ما می نشستیم در جنگ حرف می زدیم، تصمیم گیری می کردیم، سکوت هر یک از این سه نفر، حتماً امکان تصمیم گیری را مشکل می کرد، حرف آخر را می زدند، اگر مخالفت می کردند با عملیاتی، حتماً یک مسأله و دلیل داشت و اگر اصرار می کردند همینطور بود، ما در 10 عملیات بزرگ جنگ، یعنی عملیات ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، بدر، خیبر، والفجر 10، کربلای 5، والفجر 8 در هر ده عملیات بزرگ جنگ، شش عملیات ناجی تصور محورش احمد بود. درثامن الائمه(ع) ایستاد تا دشمن آبادان را نگرفت، برای شکست محاصره آبادان، احمد و حسین دو محور اصلی واساسی بودند.

 

در عملیات بیت المقدس در شب نوزدهم یا هیجدهم وقتی همه خسته شده بودیم همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تأخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد،گفت ما به مردم قول داده ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می توانیم برگردیم همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس را شروع کرده بودیم دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر در مقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای احمد و حسین بودند. در عملیات خیبر همه دستاوردها منحصر به آن چیزی شدکه احمد مهیا کرد یعنی جزایر.در بدر مثل یک شهاب، جبهه را شکافت رفت داخل. من یادم نمی رود وقتی آخر شب مهدی باکری شهید شده بود همه رزمندگان جبهه را تخلیه کرده و عقب نشینی کرده بودند، فقط ده نفر مانده بودند که اصرار می کردند با التماس احمد را از منطقه بدر خارج کنند، نمی آمد. می گفت: چرا جنگ ما اینطور شد؟ به اینصورت در آمد؟شخصیتی مثل احمد کاظمی، تأثیرات یک فرمانده لشکر که فقط خرمشهر را آزاد کرد، نبود، پرورش چنین فضایی بود که امروز 17 سال از جنگ می گذرد اما هر روز این نام، نام بسیجی فرهنگ جنگ و توجه به آن در جامعه ما ضروری تر به چشم می خورد و احساس می شود.این نقش احمد بود، نقش حسین بود نقش حسن باقری بود، نقش مهدی زین الدین بود، نقش شهید علی  رضائیان بود و دهها فرمانده ای که شهید شدند و اینها محور های اصلی اش بودند.

خرمشهر مرهون رشادت شهید کاظمی

درعملیات  «بیت‌المقدس» و آزادی خرمشهر لشکر ایشان در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا کند به گونه‌ای که در روزهای پایانی درگیری «بیت‌المقدس» که نیروهای ایرانی، توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی کردند، در شب نوزدهم یا هیجدهم وقتی همه خسته شده بودیم ، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد،گفت ما به مردم قول داده‌ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می‌توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم. شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کردند ، با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و  حسین بودند.و اینگونه بود که در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است.

مکالمه بی سیم سرداران شهید خرازی و احمد کاظمی با سردار رشید در لحظه آزادی خرمشهر

حسین حسین  رشید : حسین جان ببین ،‌ ببین ، شما الان داخل خود شهرید؟

رشید رشید حسین : چی ؟ کی؟ پیام شما مفهوم نیست رشید جان دوباره بگید؟

حسین جان : شما شمارو میگم خودتون ، کجائید الان داخل شهرید؟

رشید رشید حسین : ببین رشید جان ما داریم می ریم جلوشما با احمد کاظمی هماهنگ کنید مفهومه ؟ ما تو شهر نیستیم مفهومه؟

احمد احمد رشید:احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشونو شروع کنند و عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید شما کجائیدالان؟

رشید رشید احمد : آقا جان ، ما داخل خود شهریم ، واینا که تو شهرن اومدن پناهنده شدن مفهوم شد!!!

احمد احمد رشید: احمد جان قطع و وصل می شه ! دوباره بگو؟ چی گفتی؟

رشید رشید احمد : رشید با اون یکی دستگاه صحبت کن مفهوم شد؟

باشه احمد همین الان... همی الان.

رشید رشید احمد : آقا ما تو شهریم بهش بگو ، به محسن بگو ما تو شهریم ، ما تو شهریم و پنج شش هزارنفرم اومدن پناهنده شدن ما تو شهریم ما داریم اونارو تخلیه می کنیم ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن !!!

رشید رشید احمد : رشید جان مفهوم شد؟

 

احمد احمد رشید: قابل فهم نبود ! شما کجائید احمد ؟!! ببین اگه یه پستی در مسیر راه صدای شمارو رله کنه من صداتونو متوجه می شم و به محسن پیامتونو می گم ، به محسن پیامتونو می گم ...

رشید رشید احمد: رشید جان می گم من تو شهرم و همه نیروها تو شهر اومدن اسیر و پناهنده شدن مفهوم شد؟

احمد جان ! بله بله من فهمیدم چی گفتید می گید من تو شهرم و کلیه نیروها پناهنده شدن !! ببین برادر احمد مراعاتم کنید چوبی ، چیزی نخوریدا .

رشید  رشید: بابا نترس ، نترس الان بیش از شش هزار نفربه ما پناهنده شدن بیش ازشش هزار نفر مفهوم شد رشید جان ؟

احمد جان : چقد ؟ نفهمیدم دوباره بگو چند هزار نفر؟

رشید: بابا گفتم بیش از شش هزار نفر شش هزار نفر مفهوم شد؟ ودارن هی زیاد می شن. مفهوم شد؟

احمد احمد رشید : بیش از شش هزار نفر؟ بله ؟  خدا اجرت بده مفهوم شد بله فهمیدم .

رشید رشید احمد : رشید جان بله بله تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود ، تظاهرات بود،وکلیه اسرا یا حسین می گفتند والله اکبر و تسلیم می شدن. خوب مفهوم شد؟

احمد جان : این یه قسمت حرفت نا مفهوم بود دوباره تکرار کن ؟

رشید رشید احمد: می گم تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود وکلیه اسرای عراقی الله اکبر و یا حسین می گفتنو تسلیم می شدن.

احمد احمد رشید: بله بله ، مام اینجا فهمیدیم تشکر آقا الله اکبر،الله اکبر، الله اکبر همه چیو فهمیدیم.

رشید رشید احمد : رشید جان خداوند خرمشهر و آزادش کرد. آزادش کرد....

احمد پیام توکاملا دریافت شد به امید پیروزی واقعی بر استکبار جهانی.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


اینجا مگه قبرستونه...

میگن دانشگاه مگه قبرستونه...میخواین مرده بیارین

نمیدونن که اونا زندن و ما مردیم

ما امضا جمع کردیم که لاله های نامدارو بیارن دانشگاهمون

شماهم بیاین اینجا امضا کنین...

اجرتون با خودشون و خداشون



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


فدایی هم هستی باید اینجور باشی

از محافظ سید حسن نصر الله سوال کردند: چقدر سید حسن را دوست داری؟

گفت: آنقدر که امر کند الان بمیر؛ می میرم.

در سوال بعد پرسیدند چقدر امام خامنه ای را دوست داری؟

گفت: آنقدر که اگر امر کند سر سید حسن رو بیار؛ می برم!

 

           



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


گر کشته و گر اسیری ای احمد! در خاطر من نمیری ای احمد!


گر کشته و گر اسیری ای احمد!
در خاطر من نمیری ای احمد!
تا چرخ به دور خویش می چرخد
بر مصر دلم امیری ای احمد!

ای با نفس امام خو کرده
زان رایحه کسب آبرو کرده
سرمست ز باده ی کلام او
توفیق شهادت آرزو کرده

یک قوم تو را شهید می خوانند
یک قوم تو را اسیر می دانند
اما چه کنم؟ که ناجوانمردان
تصویر تو را ز خویش می رانند

ای بلبل در چمن نگنجیده !
ای یوسف در وطن نگنجیده!
ای نور دو چشم پیر کنعانی
زندانی در بدن نگنجیده

تو کیستی ؟ آن که نور نوشیده
پیراهنی از حضور پوشیده
تندیسه غیرت و جوانمردی
بر ظلمت شام غم خروشیده

من کیستم؟ آن که در وطن مانده
بند حجاب خویشتن مانده
چشمی به در امید خشکیده
در حسرت بوی پیرهن مانده

ای زمزم کوثری مرا دریاب
وی پنجه حیدری مرا دریاب
دستانم هر تپش عطش دارد
وی لطف برادری مرا دریاب

در یاب که بی تو سخت در ماندم
در مصر غم تو دربه در ماندم
از پیرهنت حوالتی بفرست
بی برگ عبور ، پشت در ماندم

ای جبهه به خاک جبهه ها سوده
د رمعرکه ها دمی نیاسوده
وی اسوه ی استقامت و ایثار
د رمصر شکنجه ها نفرسوده

ای گمشده حصار پیچیده
وی ماه به شام تار پیچیده !
دستان کدام فتنه رویت را
در پرده ای از غبار پیچیده



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


شهدا انصاف همین نیست


شهدا
انصاف همین نیست که از آن همه خوبی بر کوچه بگیریم فقط نام شما را...
آی شهدا پس ما چیه؟
انصاف همین نیست که دست به دست میکنید احساس ما را...
آی شهدا!
انصاف همین نیست... ما بد، شما که خوبید... شما که با انصافید... کمی گوش کنید حرف دلم را... نَ نَ  بیشتر گوش کنید حرف دلم را

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


بیا گریه کنیم برای دلهای گریان...


پ


این روزها با همه ی قشنگی و شادیهایش غم سنگینی را در سینه می کشد... غمی که تحملش از قدرت روزگار کمتر است و چون کودکی که وزنه ی سنگینی را یر زمین میکشد این درد را درسینه اش تحمل میکند...


جای همه ی پدران خوب ایرانی و بحرینی و ... خالیست ...


جای پدران و همسرانی که با عشق زندگی می کردند و هنوز طعم نوازش و محبتشان بر روی گونه های کودکانشان باقی است ...


سخت است برای همسری که همدلش را از دست داده . سخت است کودکی که روز پدر به دنبال بابا می گردد . سخت است اولین سالی که روز مرد را بدون مرد خانه سر کردن. قاب عکسی که تنهایی را فریاد می کشد قاب عکسی که دلتنگی را به گریه وا می دارد ...


قاب عکسی که قرار است محرم راز شود و دستی که دیگر هیچ وقت نیست  تا نوازش مو ها را تکرار کند .


من گریه میکنم برای دلهای گریان . برای همسرانی که بغض هایشان را دیوار میکنند در مقابل چشم ها تا محکم بایستند تا اشک ها سد غرور را نشکانند و بر زمین نزند کمر شکسته ها را .


امسال برای همسر شهدا برای عزیزانی که تازه از دست رفته اند . برای دخترا ناز نازی بابا روزهای سختی است ...


وقتی احساس کنی که دیگر هیچ وقت قرار نیست آنها را ببینی  دلت چقدر تنگ می شود برای نوازش بابا . من این روزها از خانواده ام دورم  ولی دلم سخت گرفته . هوای گریه دارم . دلم می خواهد در ایوان دلتنگی هایم بنشینم و گریه کنم برای خاطراتم . دلم تنگ شده برای همه . برای همه ی کسانی که نمی دانم خدا تا کی نعمت داشتنشان را به من خواهد داد . اما حیف حیف که نعمت داشته باشی و از وجودش بی بهره .


من گاهی اوقات ما ه به ماه هم نمی توانم عزیزانم را ببینم . و امروز دل تنگ نوازش دستان پدرم هستم . پدری که روزها و شب ها اگر دقیقه ای دیر می کرد سر به خیابان می گذاشتم و دل شوره خنجری میشد بر سکوت نازک قلبم .


وقتی صدایش را شنیدم که خوبی بابا . بابا فدایت شود . خوشی بابا . باز هم دلم زخمی شد . پدرم نگران خوشی و سلامت من است و من چقدر دورم از این همه عاطفه ...


دعا میکنم برای تمام مردهای خانه . چراغ امید زنان . دعا میکنم خدا هیچ خانه ای را بی سایبان نگذارد و هیچ دلی شکسته نباشد . روز پدر را به پدر مهربان ایران و جهان رهبر عزیزم تبریک می گویم و به همه پدران و همسران خوب و با غیرت ایران زمین.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


رئیس سابق موساد :پنج دقیقه بعد از حمله به ایران چه خواهد شد؟

1-پنج دقیفه بعد از حمله به ایران چه خواهد شد؟

 

 

2-

 

 

3-به تعدادی باستانشناس خبره برای یافتن محل قبلی رژیم صهیونیستی نیازمندیم ضمنا به اولین کسی که بتواند این محل نابود شده را بیابد جوایز نقدی فراوانی تعلق می گیرد

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<   <<   6   7      >