یا علی سید علی
 
 
 
جانم فدای رهبر
 
 
ما همان نسل جوانیم که ثابت کــردی
در ره عشق جگـــــر دار از صد مردیــم
هر زمان یاد خمینی(ره) در سر ما افتـد
دور سیـد علی خــامنــه ای میگــردیم


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


حجاب

 

 

 

حجاب امروزه در جامعة ما در بسیاری از قسمتها کأن لم یکن شده است و به قول اهل علم اینگونه حجاب نقص غرض است چون هدف از حجاب دفع جلوه گری زن در محیط جامعه است که امروزه با این لباسها این جلوه گری دو چندان شده است و پیدا بودن حجم بدن زنان و البته با لباسهای چنین و چنان بر جلوه گری آنان افزوده است و این اصلا هدف و غرض از حجاب را تحصیل نمی نماید . پس باید این قانون در کشور ما بازنگری شود و ابعاد و خطوط قرمز آن و مجازاتهای عبور از این خطوط قرمز ، به طور روشن و صریح بیان شود ، آدم از این وضعیت یاد آن مثل شتر مرغ می افتد که نه شتر است و نه مرغ ، باید تکلیفمان لااقل برای خودمان روشن شود و بدانیم که می خواهیم برای رفع این آشفته بازار چه کنیم و البته شتر سواری دولا ، دولا نمی شود ، قانون پوشش بدین شکل که در کشور ما موجود است در هیچ کشوری وجود ندارد پس نیاز به تعریف و مشخص نمودن الزامات در پوشش استاندارد یک ایرانی است که می خواهد در اجتماع حضور پیدا کند . امروز دیگر نمی توان با یک جمله : « موهایت را بپوشان » ! کار را درست کرد که راههای فرار از این قاعده بسیار شده است آنهم از پس و پیش و بالا و پایین !! امروز باید در جامه ما هنجار و ناهنجار در مورد حجاب زنان ما معرفی شود و در مورد نابهنجاریها به طوری تبلیغات گردد که افراد بی حجاب حداقل دیگر نتوانند اینچنین گستاخانه قانون را زیر پا بگذارند و در جواب توصیه های اخلاقی دیگران با عتاب و خطاب صحبت نمایند . این امر نشان بر آن دارد که ما در تبلیغ معروف و زیبا هنجار جلوه دادن آن و معرفی ابعاد زشت بی حجابی موفق نبوده ایم و حتی به قول یکی از مسئولین امروز خود امر به معروف و نهی از منکر به عنوان بزرگترین عامل جلوگیری از فساد اجتماعی جامعه اسلامی ، « معروف » نشده است یعنی به عنوان یک عمل پسندیده در جامعه شناخته نمی شود و از قاعده منکر شدن معروف و معروف شدن منکردر آخرالزمان مستثنی نیست .

مطلب دیگر بحث امنیتی حجاب و از بین بردن امنیت توسط بی حجابان است که فرد بی حجاب در قدم اول امنیت اجتماعی خودش و حتی امنیت جانی خودش را به مخاطره می اندازد و گام در یک مسیر جنون انگیز و پر خطر می گذارد و با زیاد شدن اینگونه افراد در جامعه بستری محیا می شود که دیگران هم که در این جنون انگیزی سهیم نمی باشند . دچار ترکشها و آفتهای این بستر سازی فساد و ناامنی شوند .

اصلاً تبعات بی حجابی مانند شخصی است که از چراغ قرمز رد شده است ! یعنی همانطور که شخصی که از چراغ قرمز عبور می کند برای خود و دیگران ایجاد نا امنی می کند این مطلب برای فرد بی حجاب هم صادق است ، اما امروز زشتی این مطلب که فلان فرد از چراغ قرمز رد شده است و توجه به تبعات فاجعه آمیز آن در اکثر قریب به اتفاق افراد جامعه نهادینه شده است و این عمل را بد می دانند ولی فاجعه بی حجابی برای اکثر افراد زمانی آشکار می شود که گرفتار نیش سمی مار خوش خط و خال شهوت انگیزی شوند و نا آگاهانه و آگاهانه فاجعه های بزرگتری از فاجعه یک تصادف ( که با رد شدن از چراغ قرمز بوجود آمده است ) را به وجود می آورد . جدا از این مسئله اگر فردی که از چراغ قرمز عبور کرده قوانین اعتباری بشری را زیر پا گذاشته است در حالی که فردی که از خطوط قرمز حجاب عبور کرده است و قوانین الهی را که با تکوین و تشریع عالم در ارتباط است زیر پا گذاشته است و حالا جالبی این مطلب اینجاست که مجازات آن یکی هر روز بیشتر می شود بر عکس این که مجازاتهای در نظر گرفته شده برای بی حجاب هر روز در محیط اجرا کم رنگتر می گردد و همانطور که در مواردی که به نظم و مقررات اجتماعی مربوط است مثل عبور از چراغ قرمز و امثالهم از دو طریق عمل می شود در مورد بی حجابی و عبور از خط قرمز حجاب هم همینطور باید باشد و آن دو راه یکی فرهنگسازی از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی و دیگری گذراندن مجازاتهای مالی و غیر آن برای باز دارندگی می باشد که این دو با هم در جهت انضباط اسلامی جامعه و سلامت روانی و امنیتی اجتماع مفید و موثر خواهد بود ان شاء الله



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


هشدار به فداییان ولایت!!

اگر امروز تقوا نداشته باشید ، فردا نمی توانید جانتان را فدای رهبر کنید!

ای کسانی که دم از ولایت می زنید و خود را ولایی می دانید! ای آنانی که چشمتان به نگاه امیرتان است ، گناه اراده انسان را در راه حسینی شدن سست می کند، گناهکار همانطور که از خدای تعالی جداست از اولیای او نیز جداست!.

ان الله یعلم السر و اخفی! این دهان توست که می گوید اگر آقا بگوید برو ! می روم، اما هیچ با خود اندیشیده ای که دل باید در گرو او باشد، دلت باید مجذوب او باشد و قلبی که دوده گناه بر در و دیوار آن نشسته باشد هیچگاه نور زهرایی ولی را منعکس نمی کند و همیشه بی نور و دور خواهد ماند.

همیشه با خود می گفتم کاش من هم از آنهایی بودم که آقا به آنها توجه و عنایت خاص دارند، آنهایی که باری از اندوه دل او برمی دارند، اما میدانم که این شدنی است.

باید برای خشنودی رب العالمین برخواست و پا در مسیر ولایت نهاد و چشم از نامحرم پوشاند وبدانید که هیچ سعادتی از لبخند او به شما شیرین تر نیست!.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


درود خدا بر علمدار نجابت


 

فاطمه (س)وجیهه ای است که ثابت کرد که زن موجودی است عظیم القدر

وملکوتی که اگر به مقام وجایگاه خویش واقف گردد،آنچنان به قله عظمت

وکمال عروج می کند که دیده عقل را نیز خیره می سازد وصاحبنظران را به

حیرت واعجاب وا می دارد.

شفیعه ای است که از ذریه ،شیعیان ومحبان خود شفاعت خواهد کرد.

سلام بر فاطمه(س)

سلام بر حیای فاطمه(س)

که از دیرباز زمین وزمان سرود نجابتش را می سراید.

سلام بر  غرور زن..

بزرگ روز عفاف ونجابت ،روز ملی حجاب بر برترین زنان،غرور حیثیت ونجابت

آنانیکه   طمع به چشم ودل کسی برای ربایش ندارند گرامی باد...




کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


سوالات و پاسخ قرآنی

 

 

گفتم: خسته ام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی خیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می کنن (حج/11)



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


نماد های شیطان پرستی
 

دوست دارید با نمادهای شیطان پرستی آشنا شوید؟

آیا می دانید همین الان ??? فرقه شیطان پرستی در ایران مشغول تبلیغ خود هستند؟‌


http://www.alborznews.net/files/fa/news/1387/8/18/3156_713.jpg




در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است .

در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر ، ‌گردنبند ، تصاویر بر روی دست‌بندها ، پیراهن ، شلوار ، کفش ،‌ ادکلن ، ساعت و … درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار می‌گیرد :



اگر نوشته وسط نماد یعنی (Satanism) به معنای شیطان‌گرایی به همراه دایره حذف کنیم ، آن وقت یک ستاره پنج‌ضلعی بر جای می‌ماند که همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام (pentagram) باقی می‌ماند .

این سمبل نیز همان پنتاگرام است ، با فرق اینکه انواع آن گاه پنج‌ضلعی وارونه (snvertedpentagram ) یا دیو (Buphomet ) و به شکل در میان نمادهای شیطان‌پرستان به چشم می‌خورد .

برخی از شیطان‌گرایان محدوده جغرافیایی « تحت سلطه » این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطان‌گرایی را در نقشه ذیل توصیف می‌نمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا)

درمیان پنتاگرا‌های قبلی تصویر سر یک بز تعبیه شده است که اقدامی ضد مسیحی ، ‌به این معناست که مسیحیان معتقدند که مسیح همچون یک بره برای نجات ایشان قربانی شده است و با توجه به اینکه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره می‌دانند این آرم را انتخاب کرده‌اند.

???: یک سمبل با عنوان « شماره تلفن شیطان » توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود و براساس مکاشافات ??:?? « … پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد ،زیرا که عدد انسان است و عددش ??? است . »  از سال‌ها پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده می‌شد .



صلیب وارونه (upside down cross ) : این نماد و حکایت از « وارونه شدن مسیحیت دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن این دین  است . صلیب وارونه در گردن بندهای بسیاری مشاهده شده و خواننده‌های راک انواع مختلف آنرا به همراه دارند .


نماد صلیب شکسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشید یک نماد باستانی است که در برخی فرهنگ‌های دینی همچون کتیبه‌های بر جای مانده از بودایی‌ها و مقبره‌های سلتی و یونانی دیده شده‌است .

لازم به توضیح است این علامت سال‌ها بعد توسط هیتلر به کار رفت ،‌ لکن برخی با هدف به سخره گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطان‌پرستی کردند .

چشمی در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخی نمادهای روشنفکری نیز به کار می‌رود . اما شیطان‌پرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم « ‌چشم شیطان » است و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » .
این علامت در پیشگویی ،‌ جادوگری ، نفرین‌گری و کنترل‌های مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد .گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکایی به کار رفته است .

این نمادها به انگلیسی (Ankh) انشاء‌می‌شود و سمبل شهوت‌رانی و باروری است .
این نمادها به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر می‌شود . امروزه نماد « فمنیسم » در واقع یک نماد برداشت شده دقیقا از سمبل‌های شیطانی است .

پرچم رژیم صهیونیستی : قابل توجه جدی است که رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان ،حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان‌گرایان نیز پرهیز ندارد .

ضد عدالت (Anti justice) : با توجه به اینکه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار می آمده است شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک انتخاب کرده‌اند .

همچنین گفتنی است که فمنیست‌ها از دو تبر رو به بالا به معنی مادر‌سالاری باستانی استفاده می‌نمودند.


سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، ‌بز مندس mendes (همان ba’al بعل خدای باروی مصر باستان) ، ‌بافومت ، خدای جادو ، scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یکی از راه‌های شیطان‌پرستان برای مسخره کردن مسیح است زیرا گفته می‌شود که مسیح مانند بره‌‌ای برای گناهان بشر کشته شد . همانطور که در توضیح نمادهای اول اشاره شد ،‌این نماد تصویر کاملی است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .


هرج و مرج (Anarchy) : این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که « هر چه تخریب کننده است تو انجام بده » این نماد عمدتا مورد استفاده گروه‌های هوی‌متال است .

چشم شیطان (Aye of satan) :  این نماد نیز به معنای چشم « شیطان و نظارت و اقتدار » است و کمتر شناخته شده است .



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و دیدگاه ها

 

ابوالفضل ( علیه السّلام ) دل و اندیشه بزرگان را مسخّر خود کرد و براى آزادگان در همه جا و هر زمان سرودى جاودانه گشت ؛ زیرا براى برادرش دست به فداکارى بزرگى زد، برادرى که در برابر ظلم و طغیان خروشید و براى مسلمانان عزت جاودانه و عظمتى همیشگى ، به ارمغان گذاشت .
در اینجا، برخى از اظهار نظرهاى بزرگان را درباره شخصیت ابوالفضل ( علیه السّلام ) مى آوریم .
1 امام سجّاد(ع ) 
امام على بن الحسین ، حضرت زین العابدین ( علیه السّلام ) از سروران تقوا و فضیلت در اسلام به شمار مى رود. این امام بزرگوار هماره براى عمویش عباس ‍ طلب رحمت مى کرد و از فداکاریهایش درباره برادرش حسین ( علیه السّلام ) به نیکى یاد مى کرد و جانبازیهاى بزرگش را مرتّب مى ستود. از جمله سخنان حضرت درباره عمویش ، این موارد را ذکر مى کنیم : ((خداوند عمویم عباس را رحمت کند که از خودگذشتگى کرد و نیک از عهده آزمایش برآمد. خود را فداى برادر کرد تا آنکه دستانش بریده شد، خداوند به جاى آنها چون جعفر بن ابى طالب ، دو بال عطا کرد تا بدانها با ملائکه در بهشت پرواز کند. عباس را نزد خداوند متعال منزلتى است که همه شهیدان در روز قیامت بر او غبطه مى خورند...)).(22)
این کلمات ، فداکاریهاى ابوالفضل را در راه برادرش ، پدر آزادگان ، امام حسین ( علیه السّلام ) به خوبى بیان مى کند. حضرت در ایثار و از خودگذشتگى و جانبازى تا جایى پیش رفت که زبانزد تاریخ و سَمبل فداکارى گشت ، دستان گرامى اش را روز عاشورا در راه برادر داد و تا آخرین لحظه پایدارى کرد تا آنکه به خون خود درغلتید.
این فداکاریهاى بزرگ نزد خداوند بى اجر نماند و حضرتش با پاداشها و کرامتهایش به عباس ، او را بر تمامى شهیدان راه حق و فضیلت در دنیاى اسلام و غیر آن ، برترى بخشید تا آنجا که همه بر او غبطه مى خورند.
2 امام صادق (ع ) 
امام صادق ( علیه السّلام ) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بى مانند دانش ‍ بشرى ، همواره از عمویش عباس تجلیل به عمل مى آورد و با درود و ستایشهاى عطرآگین از او یاد مى کرد و مواضع قهرمانانه اش در روز عاشورا را بزرگ مى داشت . از جمله سخنانى که امام درباره قمر بنى هاشم فرموده است ، بیان زیر مى باشد:
((عمویم عباس بن على ( علیهما السّلام ) بصیرتى نافذ و ایمانى محکم داشت . همراه برادرش حسین جهاد کرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت ...)).
(23)
امام صادق ( علیه السّلام ) از برترین صفات مجسم در عمویش که مورد شگفتى اوست چنین نام مى برد:
الف ((تیزبینى )):
تیزبینى ، پیامد استوارى راءى و اصالت فکر است و کسى بدان دست پیدا نمى کند، مگر پس از پالودگى روان ، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى .
تیزبینى از آشکارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفکر عمیق بود که حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین ( علیه السّلام ) برخاست و بدین گونه به قله شرف و کرامت دست یافت و خود را بر صفحات تاریخ ، جاودانه ساخت . پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى شمارد، در برابر شخصیت بى مانند حضرت که بر قله هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى ساید و کرنش مى کند.
ب ((ایمان استوار)):
یکى دیگر از صفات بارز حضرت ، ایمان استوار و پولادین اوست . از نشانه هاى استوارى ایمان حضرت ، جهاد در کنار برادرش ، ریحانه رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) بود که هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى رفت . و همانطور که در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى کمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت .
ج ((جهاد با حسین (ع ) )):
فضیلت دیگرى که امام صادق ( علیه السّلام ) براى عمویش ، قهرمان کربلا، عباس ( علیه السّلام ) نام مى برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان ، سبط گرامى پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) و آقاى جوانان بهشت است . جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود که حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیک از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد که در دنیاى دلاورى و شجاعت بى مانند است .
زیارت امام صادق (ع ) 
امام صادق ( علیه السّلام ) به زیارت کربلا، سرزمین شهادت و فداکارى رفت و پس ‍ از زیارت امام حسین و اهل بیتش ( علیهم السّلام ) و اصحاب برگزیده اش با شوق به زیارت قبر عمویش ، عباس شتافت و بر سر مرقد بزرگ آن بزرگوار ایستاد و زیارت زیر را که منزلت عباس را نشان مى دهد و بر مکانت او گواهى مى دهد با این سرآغاز خواند: ((سلام خدا و سلام ملائکه مقرّب و انبیاى مرسل و بندگان صالح و همه شهیدان و صدیقان پاک ، شبانه روز بر تو باد اى پسر امیرالمؤ منین ...)).
امام صادق عمویش عباس را با این کلمات که دربردارنده همه مفاهیم و معانى تجلیل و بزرگداشت است ، مورد خطاب قرار مى دهد. درود و سلام خداوند، ملائکه ، پیامبران مرسل ، بندگان صالح ، شهیدان و صدیقان را بر او مى فرستد و این بهترین و برترین سلامى است براى پرچمدار کربلا.
سپس عصاره نبوت ، امام صادق ( علیه السّلام ) زیارت خود را چنین پى مى گیرد: ((به تسلیم ، تصدیق ، وفادارى و فداکاریت در راه جانشین پیامبر مرسل ، سبط برگزیده ، راهنماى عالم ، وصّى ابلاغگر و مظلوم ستمدیده ، شهادت مى دهم ...)).
در اینجا امام صادق ( علیه السّلام ) بهترین نشانه هایى که به شهیدان بزرگ تقدیم مى شود به عمویش عباس تقدیم مى دارد. افتخاراتى از این گونه :
الف تسلیم :
همه امور خود را به برادرش سیدالشهداء سپرد و در همه مراحل و مواقف ، متابعت از او را بر خود واجب کرد تا آنکه در راه او به شهادت رسید؛ زیرا به امامت برادرش که مبتنى بر ایمان استوار به خداوند است آگاهى داشت و درستى راه و نیت خالص و راءى اصیل برادر را مى دانست و بدانها باور داشت .
ب تصدیق :
عباس ( علیه السّلام ) برادرش ریحانه رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) را در تمامى مواقف و دیدگاهها تصدیق کرد و هرگز در درستى و عدالت آرمان او به خود شک راه نداد و یقین داشت برادرش بر حق است و هرکه با او سر ستیز دارد در گمراهى آشکار است .
ج وفادارى :
یکى دیگر از صفات نیکى که امام صادق ( علیه السّلام ) به عمویش ابوالفضل نسبت مى دهد، وفادارى است ؛ هر پیمانى را که در راه دفاع از برادرش امام حق و حقیقت ابوعبداللّه الحسین ( علیه السّلام ) با خدا بسته بود بجا آورد و در سخت ترین شرایط و مراحل در کنار برادر ایستاد و از او جدا نشد تا آنکه دستانش قطع شد و خود در راهش به شهادت رسید. وفادارى که از والاترین صفات است ، از ویژگیهاى اساسى و عناصر حضرت ابوالفضل بود، او آفریده شده بود تا نسبت به دور و نزدیکان وفادار باشد.
د فداکارى :
امام صادق ( علیه السّلام ) به فداکارى و جانبازى عمویش در راه برادرش ‍ سیدالشهداء( علیه السّلام ) گواهى مى دهد، حضرت خالصانه براى از بین بردن باطل ، فداکارى کرد و با پیشوایان کفر و باطل به ستیز پرداخت و با برادر در جانبازیهاى بزرگ و بى نظیر تاریخ شرکت کرد. به قسمت دیگرى از این زیارت بزرگ توجه کنیم :
((پس خداوند از طرف پیامبرش و امیرالمؤ منین و حسن و حسین صلوات خدا بر آنان باد بر آنچه پایدارى ، خویشتندارى و یارى کردى ، به تو بهترین پاداش بدهد که بهشت ، بهترین فرجام است )).
این قسمت شامل تجلیل و تقدیر حضرت عباس از سوى امام صادق ( علیه السّلام ) است ؛ زیرا با فداکاریهاى بزرگ در راه سالار شهیدان و جانبازى در راه او و تحمل هرگونه سختى در کنار او، شایسته این بزرگداشت است . حضرت در این تلاشها و مقاومتها تنها رضاى خدا را مد نظر داشت و خداوند نیز عوض ‍ پیامبرش ، مولاى متقیان ، حسن و حسین سلام اللّه علیهم این جانبازیها را ارج نهاد و به او بهترین پاداشها را عطا کرد.
امام صادق ( علیه السّلام ) زیارت خود را پى مى گیرد و صفات والاى عمویش ‍ عباس و جایگاهش را نزد خداوند یاد مى کند و مى فرماید:
((گواهى مى دهم و خدا را گواه مى گیرم که تو در همان راه پیکارگران ((بدر)) و مجاهدان در راه خدا و صافى ضمیران خداخواه در جهاد دشمنانش و مدافعان استوار دوستانش و یارى کنندگان اولیایش ، پیش رفتى و چون آنان کوشیدى ، پس خداوند بهترین ، والاترین و کاملترین پاداشى که به مطیعان والیان امرش و اجابت کنندگان دعوتش مى دهد، به تو عطا کند...)).
(24)
امام صادق ( علیه السّلام ) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام گواهى مى دهد و خدا را به شهادت مى طلبد بر اینکه عمویش عباس در جهادش دوشادوش برادرش ، پدر آزادگان ، امام حسین ( علیه السّلام ) بر همان راه شهیدان بدر پیش رفت ؛ رادمردانى که با خون پاک خود پیروزى همیشگى اسلام را مسجّل کردند و با یقین به عادلانه بودن آرمان خود و با آگاهى و بصیرت تام ، شهادت را انتخاب کردند و پرچم توحید و کلمه حق را بر بلنداى تاریخ به اهتزاز درآوردند. ابوالفضل العباس نیز در این راه درخشان پیش تاخت و براى نجات اسلام از چنگال بى سر و پاى اموى و ابوسفیان زاده که مى خواست کلمه الهى را محو کند و پرچم اسلام را درهم بپیچد و مردم را به جاهلیت نخستین برگرداند، قیام کرد و به شهادت رسید.
ابوالفضل تحت فرماندهى برادرش ، پدرآزادگان در برابر طاغوت خونریز اموى ایستاد و با پایدارى و قیام آنان بود که کلمه حق تثبیت و اسلام پیروز شد و دشمنان حق و حقیقت و امام بشدت شکست خوردند.
امام صادق ( علیه السّلام ) زیارت خود را ادامه مى دهد و صفات برگزیده عمویش ‍ عباس را برمى شمارد و پاداش او را چنین یاد مى کند:
((شهادت مى دهم (که ) حق نصیحت را بجا آوردى و نهایت تلاشت را کردى ، پس خداوند تو را در میان شهیدان مبعوث کرد و روحت را با روحهاى سعیدان همراه ساخت و در وسیعترین منزل بهشتى جاى داد و بهترین غرفه را به تو عطا کرد و نامت را در ((علّیین )) پرآوازه ساخت و با پیامبران ، شهیدان و صالحان که چه خوب رفیقانى هستند محشورت کرد.
شهادت مى دهم که تو سستى نکردى و عقب ننشستى و با بصیرت نسبت به امرت پیش رفتى در حالى که به صالحان اقتدا کرده بودى و پیامبران را پیروى مى کردى . پس خداوند ما، تو، پیامبرش و اولیایش را در جایگاه برگزیدگان و پاکان جمع کند که اوست مهربانترین مهربانان )).
(25)
در قسمت پایانى زیارت ، متوجه اهمیت بى مانند و موقعیت والاى حضرت عباس نزد امام صادق ( علیه السّلام ) مى شویم ؛ زیرا این قهرمان بزرگوار با نصیحت خالصانه و فداکارى در راه ریحانه رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله )، امام حسین ( علیه السّلام ) از احترامى خاص نزد امام برخوردار گردید؛ لذا امام صادق دعا مى کند تا خداوند عمویش را به بالاترین درجات قرب برساند و او را با پیامبران و صدیقان محشور کند.
3 حضرت حجت (ع ) 
مصلح بزرگ ، حجت خدا و بقیة اللّه الاعظم ، امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف قائم آل محمد( صلّى اللّه علیه و آله ) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس ( علیه السّلام ) چنین مى گوید:
((سلام بر ابوالفضل ، عباس بن امیرالمؤ منین ، همدرد بزرگ برادر که جانش ‍ را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت . خداوند قاتلانش ، ((یزید بن رقاد)) و ((حکیم بن طفیل طایى )) را لعنت کند...)).
(26)
امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه صفات والاى ریشه دار در عمویش ، قمر بنى هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین برمى شمارد و مى ستاید:
1 همدردى و همگامى با برادرش سیدالشهداء( علیه السّلام ) در سخت ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا که این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت .
2 فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.
3 فدا کردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت ، امام حسین ( علیه السّلام ).
4 حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.
5 کوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى که نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره اى آب به خاندان پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله ) شده بودند.
4 شاعران 
شاعران آزاده متمسک به اهل بیت ( علیهم السّلام ) شیفته شخصیت ابوالفضل که در اوج بزرگى و شرافت مى درخشید، بودند و تحت تاءثیر شخصیت بى مانند و صفات والاى او قصاید زیبایى سرودند که از شاهکارهاى ادب عرب به شمار مى رود. در اینجا پاره اى از آنها و شعرشان را نقل مى کنیم :
1 کمیت :
بزرگترین شاعر اسلام ((کمیت اسدى )) دلباخته عظمت ابوالفضل بود و در یکى از ((هاشمیات )) جاودانه خود چنین سرود: ((... و ابوالفضل خاطره شیرین آنان ، درمان جانها از دردهاست )).
(27)
یاد ابوالفضل و سایر اهل بیت ( علیهم السّلام ) نزد هر بزرگ منشى شیرین است ؛ زیرا یادآورى فضیلت و کمال مطلق است . همچنین داروى جانها از بیماریهاى جهل و غرور و دیگر بیماریهاى روحى است .
2 فضل بن محمد:
فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبیداللّه بن عباس ( علیه السّلام ) از نوادگان ابوالفضل ، شاعرى آسمانى و شیفته شخصیت نیاى بزرگش پرچمدار کربلاست . در قصیده اى چنین مى سراید:
((ایستادگى عباس را در کربلا روزى که دشمن از همه سو دیوانه وار هجوم مى آورد، به یاد مى آورم . حمایت از حسین ( علیه السّلام ) نموده و در نهایت تشنگى او را نگهبانى مى کرد و روى نمى گرداند، سستى نشان نمى داد و پروانه وار به گرد وجود برادر مى گشت . هرگز صحنه اى چون رفتارش با حسین فضیلت و شرف بر او باد ندیده ام . چه صحنه بى مانندى که سرشار از فضیلت بود و جانشین او کردارش را تباه نکرده است )).
(28)
این ابیات شجاعت و دلیرى بى مانند ابوالفضل ( علیه السّلام ) و نقش درخشان و افتخارآمیز او را در حمایت برادرش پدر آزادگان و دفاع از او با خون خود و سقایى خاندان او را به خوبى نشان مى دهد. صحنه اى درخشانتر و زیباتر از این موضع و حضور بى مانند ابوالفضل در کنار برادرش وجود ندارد. مواضع و شخصیت ابوالفضل بر نواده اش ((فضل )) تاءثیرى شگفت آور دارد و او را شیفته کرده است ؛ پس با قلبى آتشین و جانى سوخته ، طى ابیات لطیفى جدش را چنین مرثیه مى گوید:
((شایسته ترین کس براى گریستن بر او، رادمردى است که حسین را در کربلا به گریستن واداشت ؛ برادر و فرزند پدرش على ، ابوالفضل آغشته به خون . آنکه در همه حال حق برادرى را بجا آورد و مواسات کرد که از ثناگویى او عاجزیم و در عین تشنگى ، برادر را بر خود مقدم داشت )).
(29)
آرى ، شایسته ترین مردمان براى بزرگداشت و گریستن بر او به سبب مصایب هولناکش ، ابوالفضل سمبل ایستادگى و فضیلت است . امام حسین ( علیه السّلام ) با شهادت برادر، کمرش شکست و بر او به تلخى گریست ؛ زیرا مهربانترین و نیکترین برادر خود را از دست داده بود.
3 سید راضى قزوینى :
شاعر علوى سید راضى قزوینى شیفته شخصیت ابوالفضل ( علیه السّلام ) مى شود و چنین او را مى ستاید:
((اى ابوالفضل ! اى سرور فضیلت و ایستادگى و خویشتندارى ! فضیلت جز تو را به پدرى قبول نکرد. کوشیدى و به اوج عظمت و بزرگى دست یافتى ، اما هر کوشنده اى به خواسته اش دست پیدا نمى کند. با عزّت و سرافرازى و علو همّت از پذیرفتن ظلم سرباز زدى و پیکان نیزه ها را مرکب خود کردى )).
(30)
ابوالفضل ( علیه السّلام ) از بنیانگذاران فضیلت و ایستادگى در دنیاى عرب و اسلام به شمار مى رود. حضرتش مراتب کمال را پشت سر گذاشت و به قلّه شرف و کرامت دست یافت و براى رهایى از ذلّت و ظلم ، پیکان نیزه ها را برگزید.
4 محمد رضا ازرى :
حاج ((محمد رضا ازرى )) در قصیده شیواى خود به ذکر و ستایش از صفات گرامى قمر بنى هاشم که قلب و عقل آزادگان را تسخیر کرده ، پرداخته است و چنین مى سراید:
((براى کسب یاد و نام نیک بکوش که نام نیک بهترین سرمایه کریمان است .
آیا ماجراى کربلا را که غبار پیکارش آسمان را تیره و تار و نبردش گوش ‍ فلک را کر کرده است نشنیده اى ؟! روزى که خورشید از شدت گردباد آن تیره شده و امام هدایت به ابوالفضل پناهنده شده بود)).
در نخستین بیت ، ((ازرى )) آدمى را به کسب نام نیک فرامى خواند؛ زیرا تنها سرمایه ماندنى و پایدار همین ذکر جمیل است .
در دومین بیت به عبرت گرفتن از واقعه کربلا که آتش فشان فضایل و رادمردیهاى اهل بیت ( علیهم السّلام ) است ، دعوت مى کند.
در سوّمین بیت ، ((ازرى )) از پناه بردن سبط گرامى پیامبراکرم و ریحانه رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) به حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) سخن مى گوید.
به ابیات دیگر ((ازرى )) که در آنها از یاریها و دلاوریهاى عباس در راه برادرش سخن مى گوید توجه کنیم :
((چون شیرى از کنام خود پاسدارى کرد و بر دشمنان شورید، آرى ، هژبر ((شرى ))
(31) از بیشه خود دفاع مى کند. کوبش شمشیرها، چونان تندر و رعدهاى ابر سنگین بود، از شیرمردى که با چهره خندان با انبوه دشمنان رو به رو مى شود و با غرور سرش را تقدیم مرگ مى کند، سرافرازى که در خانه ستم جایگیر نمى شود تا آنکه بر ستارگان چیره شود.
آیا قریش نمى دانست که او پیشاهنگ هر دشوارى و آزموده سختیها است ؟!)).
(32)
این ابیات بدقّت ، قهرمانیها و نقش درخشان حضرت ابوالفضل در دفاع از برادرش پدر آزادگان را تصویر مى کند و غرّیدن و هجوم چون شیر حضرت را به صفوف دشمن و درهم شکستن حیوان صفتانى را که براى دفاع از گرگان انسان نما جمع شده بودند نشان مى دهد. ابوالفضل بدون توجّه به انبوه دشمنان و سفلگان که صحرا را پرکرده بودند، با چهره اى خندان به پیکارشان مى رفت و در راه کرامت خود و عزّت برادرش به آنان جام مرگ مى نوشاند. قبایل قریش ‍ در این نبرد بود که دریافتند، عباس مرد دشواریها و فرزند و دست پرورده على ( علیه السّلام ) است ؛ آنکه بتهایشان را درهم شکسته و جاهلیتشان را نسخ کرده و به پذیرفتن اسلام وادارشان کرده بود.
نظرات امامان معصوم و برخى از بزرگان ادب عرب را درباره ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در همین جا به پایان مى بریم .



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


(موضعگیرى هاى حضرت امام درباره حوادث و وقایع مختلف در برابر آمری

 

الف - دخالتهاى آمریکا
ادامه مبارزه
آمریکا که منشاء کودتاى 1953 (1332) وبازگشت وسپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سیاست خود را تغییر نداده است . تا وقتى که وضع به همین منوال است موقع وموضع من در قبال آمریکا همچنان تغییر ناپذیر خواهد ماند.(237)
ب - کاپیتولاسیون
1 - اعلام خطر
آقا من اعلام خطر مى کنم ! اى ارتش ایران من اعلام خطر مى کنم اى سیاسیون ایران من اعلام خطر مى کنم ، اى بازرگانان من اعلام خطر مى کنم ، اى علماى ایران اى مراجع اسلام من اعلام خطر مى کنم ، اى فضلااى طلاب اى مراجع اى آقایان اى نجف اى قم اى مشهد اى تهران اى شیراز من اعلام خطر مى کنم ، خطردار است ، معلوم مى شود.(238)
رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملّت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملّت ما، یک همچنین ظلمى به دولت اسلامى کرده است ، امروز قرآن بااو خصم است .
(239)
ج - پشتیبانان رژیم پهلوى
قطع رابطه سیاسى اقتصادى
مجلس آمریکا باید از کارتر مواخذه کند، استیضاح کند او را که چرا پشتیبانى مى کنى از یک حکومتى که پایه ملى ندارد و هیچ کس با او در ایران موافقت ندارد باید این دولت ، کارتر را استیضاح کنند و شخص کارتر را استیضاح کنند که تو برخلاف مصلحت مملکت آمریکا دارى عمل مى کنى ، اگر چنانچه پشتیبانى بکنى از شاه که بر خلاف قانون در ایران سلطه پیدا کرده است و رفراندم دیروز و امروز ایران او را ساقط کرده اگر تا حالا ساقط نبوده است این خلاف مصلحت مملکت آمریکاست براى این که اگر چنانچه تو پشتیبانى بکنى ، مادامى که تو و دولت تو هست ، نفت براى آمریکا هیچ نیست و همین طور این اعلام به سایر کشورهاست ، چه کشور آمریکا و چه انگلستان و چه شوروى و چه سایر ممالک که مى خواهند از ایران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به این ممالکى که پشتیبانى از امروز بکنند از شاه ، نفت نخواهیم داد یعنى تا آنوقتى که دولت هاى اینها سرکارند و شاه را پشتیبانى میکنند تا آن وقت نخواهیم نفت به آنها داد بله ، با ملّت هاى شان دشمنى نداریم و دولت هاى شان را اگر ملّت ها یا مجلس ‍ وادارند که پشتیبانى شان را از شاه قطع کنند و اعلام کنند که ما پشتیبان شاه نیستیم ، ما نفت خواهیم داد.(240)
د - تصرف لانه جاسوسى
تایید تصرف و مجرم بودن جاسوسان
بارها گفته ام که گروگانگیرى توسط دانشجویان مسلمان و مبارز و متعهد ما عکس العمل طبیعى صدماتى است که ملّت ما از آمریکا خورده است و اینان فعلابا باز پس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهاى آمریکا علیه ایران و ضمانت به عدم دخالت سیاسى و نظامى آمریکا در ایران و آزاد گذاشتن تمامى سرمایه هاى ما آزاد مى گردند که البته این امر را محول به مجلس اسلامى نموده ام تا آنان به هرنحو که صلاح مى دانند عمل نمایند.(241)
مرکز توطئه و جاسوسى به اسم سفارت آمریکا و اشخاصى که در آن برضد نهضت اسلامى ما توطئه نموده اند، از احترام سیاسى بین المللى برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنه دار دولت آمریکا به قدر پشیزى نزد ملّت ما ارزش ندارد، نه تهدید نظامى او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادى او واجد اهمیت و کارتر یک اشتباه دارد و آن اینکه گمان مى کند همه دولتها چشم بسته به خدمت او ایستاده اند و اشتباه بزرگ به زودى براى خودش ‍ هم روشن خواهد شد و طلیعه آن نیز مشهود است .
(242)
اینهائى که در اینجا هستند، اینها را ما از اجزاء سفارتخانه بودند، یک مطلبى بود که ممکن بود حق با آنها باشد اما ما اینجا را نه سفارتخانه مى دانیم ، اینجا مرکز جاسوسى است و نه آن افرادى که در آنجا هستند از سفرا و از اجزاء سفارتخانه مى دانیم و دیپلمات مى دانیم ، هیچ این حرف ها نیست ، اینها همه جاسوسى هستند و مجرم هستند و مجرمین باید در خود این مملکت رسیدگى به حالشان بشود.
(243)
ه‍- حمله نظامى به طبس
اخطار به آمریکا
نیروهاى انتظامى ، ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران به حال آماده باش ‍ باشند و سپاه بیست میلیونى که خود را مجهز نموده اند امروز براى فداکارى اسلام مهیا باشند که در موقع لزوم از کشور اسلامى خود دفاع کنند و از این مانور احمقانه که به امر خداى قادر شکست خورد، هراسى به خود راه ندهند که حق با ما و خدا پشتیبان ملّت مسلمان است . اینجانب به کارتر اخطار مى کنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیورى که نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند براى ما و دولت امکان ندارد و مسوول جان آنان شخص اوست .(244)
کارتر باید بداند که حمله به ایران حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بى تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج میکند. کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملّت آمریکا چنان اثرى خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسى خود را به صفر رساند و از ریاست جمهورى باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده است و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است . کارتر باید بداند که ملّت سى و پنج میلیونى ما با مکتبى بزرگ شده اند که شهادت را سعادت و فخر مى دانند و سر و جان را فداى مکتب خود مى کنند. و کارتر باید بداند که تمام ساز و برگ هاى مدرن جنگى که آمریکا به ایران براى پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است ، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قواى انتظامى است و بلاى جان اوست .
(245)
و - تقاضاى مذاکره
عدم پذیرش نمایندگان آمریکا
از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند لهذا لازم مى دانم متذکر شوم دولت آمریکا که با نگهدارى شاه ، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفى دیگر آنطور که گفته شده است سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است ، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه براین 1 - اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند؛
2 - هیچ یک از مقامات مسوول حق ملاقات با آنان را ندارند.
(246)
ز - تهدیدات نظامى آمریکا
1 - شجاعت و شهادت طلبى
این قافله دارد جلو مى رود و جلوتر خواهد رفت . پس این معنا که شما مى گوئید که تشر زده آقاى کارتر و ما را خواسته بترساند، این نظیر همان تشرى است که آن حیوان مى زند و ما هم بنا نداریم بترسیم ، یک قومى مى ترسند که بر ایشان مردن یک مساله باشد. شما یک مقدارى باشید توى این مردم ، همین هائى که اینجا الآن فریاد دارند مى زنند، یک مقدارى توى اینها باشید ببینید که اینها منطقشان چیست ؟ اینها مى گویند که ما مى خواهیم که شهید بشویم . مائى که معتقدیم که از اینجا که برویم به یک جاى بهتر مى رسیم چرا باید بترسیم ؟ پس ما از نظامیشان نمى ترسیم ، ما مهیا هستیم ، تا آن اندازه که مى توانیم مقابله کنیم ، اگر نتوانستیم شهید مى شویم کارى نیست این ، اولیاء ما هم همین طور بودند.(247)
آنها الآن مسابقه مى کنند در این که دخالت کنند در کشور مسلمین ، در خلیج ، باید نگذاشت . نترسید از این هیاهو، هیاهویى است که مى کنند که ما را با همان هیاهو بترسانند. آنها هم خیال مى کنند که ملّت ایران از این که یک وقت طیاره هاى آنها بیایند و بمباران کنند جایى را مى ترسند. امتحان خودشان را مردم داده اند، ملتى که دنبال شهادت است ، ملتى که افرادش ‍ این است که ، دست و پایشان وقتى قطع مى شود، گله مى کنند که خدایا! چطور؟ مگرما لایق نبودیم که جان ما را بگیرى . یک همچو ملتى را نترسانید از این که ما چه میکنیم ؟! شما هرغلطى مى خواهید بکنید و نمى توانید هم بکنید.
(248)
مطرح نیست این معنا که تو بتوانى با قدرت نظامى پیش ببرى حالااگر درست سر عقل بیاید و آن که آن وقت هى مى ترساند ما را و خیال مى کرد که مثل سابق است که تا کشتى بیاید ما بگوئیم آقا، بفرمائید هر کارى میخواهید بکنید و تا یک کلمه نظامى پیش بیاید ما از آن بترسیم ، حالا آن وقت گذشته و ملّت ما حاضر به شهادت است ، کفن پوش شده است .
(249)
گاهى آمریکا ایران را تهدید مى کند و هنوز نفهمیده است که ایران که براى کوتاه شدن دست آنان با انگیزه شهادت قیام نموده است و جهاد در راه خداوند را به جان و دل مى خرد از تهدید امثال او باک ندارد.
(250)
امیدواریم که این ملّت ما همه تفنگدار باشند و همه جنگجو، آنقدرى که مى توانیم مى زنیم ، حالا شما فانتوم آوردید ریختید سر ما، هر کارى مى خواهید بکنید، ما را نترسانید از اینکه نظامى مى آوریم ، ما نظامى هاى شما را دفنشان مى کنیم و ما را نترسانید از اینکه به شما براى خاطر انساندوستى گرسنگى مى دهیم تا بمیرید نخیر، اینطور، روزى ما با خداست و ما قدرت این را داریم که از این زمین خدا روزیمان را بیرون بیاوریم .
(251)
ما را مى ترسانند از کشتیهایشان که آمدند در آب هاى نزدیک آب هاى خلیج و از طیاره هاشان و از اینها ما از چه مى ترسیم ؟ ما از طیاره هاى اینها مى ترسیم ؟ ما از کشتى هاى اینها مى ترسیم ؟ ما اشخاصى هستیم که در این راه ، شهادت را سعادت براى خودمان مى دانیم ملّت ما الآن هم از من مى خواهند که دعا کنم که شهید بشوند، ملتى که شهادت را مى خواهند، او را از چه مى ترسانند؟ او را از مردن مى ترسانند؟ اینها شهادت را شرف خودشان مى دانند، آنها ما را از مردن مى ترسانند؟ مردن براى آنها ترس ‍ دارد که قاء ل نیستند به ماوراء طبیعت کسى که خدا را مى شناسد، کسى که قیامت را اطلاع دارد بر آن ، کسى که اعتقاد دارد به ماوراء طبیعت ، این از چه مى ترسد؟
(252)
اسلام رونق و زرق و برق کاخ ‌هاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد، امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تبرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشک هاى دشمنان باز کرده است ، و همچون همه عاشقان شهادت ، براى درک شهادت روزشمارى مى کند.
(253)
2 - نابودى آمریکا
آمریکا اشتباه مى کند، آقاى کارتر اشتباه مى کند که خیال مى کند که مى تواند یک چنین کارى بکند، دنیا نمى گذارد که او چنین کارى بکند، خود ملّت آمریکا نمى گذارد که او این کار را بکند مگر یک کار آسانى است براى آمریکا که بیاید و ملّت ما را قتل عام کند یک کارى نیست که او بتواند این کار را بکند بر فرض اینکه بتواند، ملّت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند کرد و جوان هاى ما الآن اعلام کرده اند که اگر اینها یک وقت بخواهند یک چنین کارى بکنند، سفارتخانه را با هر کس در آن هست منفجر مى کنیم و اگر یک همچو بشود ما نمى توانیم این جوان هائى که الآن در غرور جوانى هستند و ظلم دیدند، ما نمى توانیم آنها را کنترل کنیم ما نمى توانیم جلوى یک ملتى را که پنجاه سال ظلم دیده است و پنجاه سال و بیش از سى و چند سال از یک آدمى ظلم دیده است ، از یک آدمى قتل عام ها دیده است ، برادرها را کشته اند، پدرها را کشته اند، زن ها و شوهرهایشان از بین رفته است ، یک همچو ملتى را ما نمى توانیم کنترل کنیم که اگر آمریکا بخواهد یک غلطى بکند، مردم بنشینند همین طور نگاه کنند که آقا بیایند و چتربازهایشان بیایند و امتحان کنند، بیایند ببینند چطور مى توانند این کار را بکنند؟ تمامشان را از بین خواهیم برد و خودمان هم کشته مى شویم ، آنها را هم از بین مى بریم .(254)
3 - تحقیر آمریکا
شما مى بینید که الان مرکز فساد امریکا را جوان ها رفته اند گرفته اند و آمریکائى هائى هم که در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم هیچ غلطى نمى تواند بکند و جوان ها مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامى ، مگر آمریکا مى تواند دخالت نظامى در این مملکت بکند؟ امکان برایش ‍ ندارد، تمام دنیا توجهشان الان به اینجاست مگر امریکا میتواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامى بکند؟ غلط مى کند دخالت نظامى بکند نترسید، نترسانید هم این تعبیرى که جوان هاى ما از روى باز احساسات جوانى کردند که اگر چنانچه آمریکا بخواهد دخالت نظامى بکند ما چه خواهیم کرد، اصلااین اگرش را هم نباید بگویند آمریکا عاجز از این است که دخالت نظامى در اینجا بکند اینها یک مساء لى در پیش شان است .(255) 4 - بى اعتنایى به اعراب
در یک چنین مملکتى ، کسى نمى تواند بیاید و به این مملکت مطالبى را تحمیل بکند. و لهذا از خارج هى فریاد مى زنند که چه خواهیم کرد و چه خواهیم کرد. اگر یادتان باشد، آن اولى که این جوان ها رفتند و این مرکز جاسوسى را گرفتند، حرف هاى زیاد آمدند و گفتند و مثلاگفتند بنا دارند چتر بازها را پیاده کنند، بنا دارند جوان هاى مسلمان را بیهوش کنند و بعد وارد لانه جاسوسى شوند و جاسوس ها را ببرند، که این حرف بى ربط است ، بنا دارند دخالت نظامى کنند و یا بریزند و همه را قلع و قمع کنند همه اش حرف بود، حالا هم همه اش حرف است ، از حرف ها هیچ وقت نترسید عمل توى این حرفها نیست که یک وقتى مثلااشغال نظامى بکنند. ما هم از آن نمى ترسیم افغانستان هم اشغال نظامى شده و ما از افغانستان بهتر مى توانیم مبارزه کنیم .(256)
5 - تمسخر آمریکا
اینها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را که مردم خیال مى کردند که اگر الآن یک حرفى بزنیم ، یکدفعه چتربازى هاى آمریکا مى آیند مى ریزند و ایران را خراب مى کنند. در همین قضیه این را کرارا براى ما آمدند گفتند که ، مى نوشتند، از خارج هم مى نوشتند که چتربازها بناست که از بالابیایند بالاى سرسفارت ، از آن بالایک دوائى بریزند و بیهوش کنند همه را و بیایند پائى ن و همه را ببرند و در قم هم مى خواهند بیایند و شما را بربایند، حتى بعضى آمده بودند به من مى گفتند که شما نمانید اینجا شب . خوب آقا این شعر است که اینها مى گویند. این حرفهائى است که در کتاب حسین کرد مى نویسند و مى نوشتند. اینها، این حرف است که مى زنند والا(( چتر بازها مى آیند و همه را بیهوش مى کنند)) این همان حرفهایى بود که هى دوا مى زدند، همه چیزها بیهوش مى شدند حرفهائى که در الف لیل مى گویند. مى خواستند اینطورى ما را مثل سابق که از این حرف ها ترس ‍ داشتند، اینطورى ملّت ما را بترسانند، غافل از اینکه مسائل این نیست ، اصلامداخله نظامى دیگر حالادر دنیا اصلا شکست خورده است ، صحبتش هم شکست خورده .(257)



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


مقام معظم رهبری: ملت اسرائیل، اراذل و اوباش، غاصب و بی هویت هستن

 

 

جعلی‌بودن رژیم غاصب صهیونیستی و پروژه ملت‌سازی از سوی سردمداران صهیونیسم بین‌الملل، موضوعی است که بارها از سوی مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در مناسبت‌های مختلف طرح و از زوایای گوناگون به آن پرداخته شده است.
موجودیت ساختگی و دروغین رژیم موهومی به نام اسرائیل که اختاپوس‌وار بخش اعظم کشور اسلامی فلسطین را در نوردیده است، پیش از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز همواره از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(س) مورد موشکافی و بررسی قرار می‌گرفت و آن بزرگوار نیز در مناسبت‌های متعدد چه در بدو شکل‌گیری شعله‌های انقلاب اسلامی در سال 1341 و 42 و چه پس از آن، همواره مسأله فلسطین و موجودیت جعلی رژیم اشغالگر قدس و نیز فرایند ملت‌سازی این رژیم را مطرح و خطر آن برای مسلمانان و کشورهای اسلامی را گوشزد می‌کردند.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان پنج سال پیش در دیدار با جمعی از طلاب حوزه علمیه قم، مقام معظم رهبری را " کارشناس‌ترین کارشناسان درباره مسائل اسرائیل " ذکر کرد و از ایشان به عنوان بلندپایه‌ترین رهبر مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی نام برد.
به همین مناسبت در ادامه بخشی از دیدگاه‌های معظم‌له درباره ملت بی‌هویت، جعلی و دروغین اسرائیل را مرور می‌کنیم.
مقام معظم رهبری ‏در هشتم اردیبهشت سال 1372 در دیدار مسؤولان و کارگزاران حج به مرور سیر تاریخی اشغال کشور فلسطین پرداختند و تصریح کردند: «درباره مسأله فلسطین، آنچه بنا دارم عرض کنم این مطلب است که در این قضیه، نکته بسیار تلخی وجود دارد. اگر چه همه مسائل مربوط به سرزمین فلسطین تلخ است، اما این نکته، انصافاً گزنده است که در تبلیغات جهانی، در تمام این چهل و پنج سال که از اشغال فلسطین می‌گذرد بخصوص در این یک، دو دهه اخیر سعی شده است نشان داده شود که یهودیانی که آمده‏اند و فلسطین را گرفته‏اند، مردمی مظلوم، دارای حق و مورد فشار و تعدّی هستند.
وقتی صهیونیست‌ها و یهودیانِ روسی می‏خواستند به فلسطین مهاجرت کنند، نمی‏گفتند اینها غاصبند؛ اینها اهل فلسطین نیستند که به آنجا می‏روند؛ اینها اهل روسیه‏اند، اهل اوکراینند، اهل کشورهای اروپایی و اهل امریکایند که هر کدام در سرزمین خود، جایی، مکانی، خانه‏ای، ثروتی، پولی و زندگی‏ای دارند. با این حال به فلسطین می‏روند تا حق یک فلسطینی را بگیرند، خانه او را صاحب شوند، ثروت و سرزمین او را غصب کنند و امکان تشکیل خانواده را از او بگیرند. این را که نمی‏گفتند...
این کاری است که از شصت، هفتاد سال پیش تا به امروز انجام داده‏اند؛ یعنی بیست و پنج سال قبل از آنکه فلسطین را رسماً اشغال کنند، همین روش را انجام دادند. اینها ابتدا که وارد فلسطین شدند، نگفتند "ما مهاجر به فلسطین می‏آوریم. " مردم فلسطین تعجّب می‏کردند که اینها چه‏کسانی هستند که می‏آیند؟! به دروغ گفتند "متخصّص می‏آوریم! " مطالبی که می‏گویم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجه انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارتخانه‏های امور خارجه دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر می‏کنند و در اختیار همه قرار می‏گیرد. اسنادی که عرض می‏کنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختیار ما قرار گرفته است. در این اسناد، افسر انگلیسی‏ای که در فلسطین مسؤول کاری بوده، در گزارش خود می‏نویسد: ما به مردم فلسطین گفتیم کسانی که وارد فلسطین می‏شوند، متخصّص و مهندسند؛ دکترند و فلان و بهمانند که می‏آیند کشور شما را آباد کنند! وقتی هم سرزمین شما را آباد کردند، می‏روند.
همین افسر انگلیسی در نامه‏ای نوشته است: ولی ما به این مردم، دروغ می‏گوییم! یهودیان فاقد تخصّص و بی‌هنر را از اطراف دنیا جمع کردند به فلسطین بردند و امکانات و زمین و همه چیز در اختیارشان گذاشتند؛ چون می‏خواستند صاحبان اصلی فلسطین را از آن کشور بیرون کنند... می‌خواهند یک ظلم را تثبیت کنند؛ می‌خواهند یک ظلم را قانونی و رسمی کنند. البته که ما مخالفیم! همه‌ جوانمردان عالم باید مخالف باشند. همه مسلمانان باید مخالف باشند و با آن مخالفت کنند. خانه ملت فلسطین را از آنها گرفته‌اند و یک عدّه غاصب را در آنجا جا داده‌اند، پشتیبانی کرده‌اند و به دست آن غاصبین، صاحبخانه‌ها را به فجیع‌ترین شکل، سرکوب کرده‌اند.»
معظم‌له در دیدار مسؤولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی در سالروز مبعث پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز چهارم آبان‌ماه 1379 نیز تصریح کردند: «فلسطین باقی مانده است؛ ملت فلسطین، باقی مانده است. در کنار وجود ملت فلسطین، یک غصب بزرگ هم وجود دارد. عدّه‌ای را از اطراف دنیا جمع کردند، یک ملت جعلی و دروغین تشکیل دادند، اسمی هم روی آن گذاشته‏اند، با ابزارهای قدرت هم آن را مجهّز کرده‏اند؛ این در کنار واقعیت ملت فلسطین، امروز خودنمایی می‏کند.»
مقام معظم رهبری همچنین در دیدار فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 25 شهریور 1372 نیز خاطرنشان کرده بودند: «در قضیه فلسطین، آنچه حقیقت قضیه است، همین مطلبی است که سال‌های متمادی است جمهوری اسلامی علناً و مستدلاًّ آن را بیان کرده است. یک باند و گروه وابسته و مزدور به قدرت‌های جهانی، با اتّکا به همین وابستگی‌شان، آمدند سرزمین فلسطین را غصب کردند. آیا کسی می‌تواند منکر این بشود؟! از این چند میلیون صهیونیستی که امروز در سرزمین‌های اشغالی ما در فلسطین هستند، چند نفرشان فلسطینی‌اند؟ پدرشان در فلسطین بوده یا خودشان متولّدِ فلسطین‌اند؟! بیگانه‌هایی هستند که با اهدافی شوم، از جاهای مختلف به این‌جا آورده شدند، تا این‌جا را پایگاهی قرار دهند، و نفوذ قدرتهای استکباری را در منطقه، راحت گسترش دهند. آیا این غصب نیست؟! آیا این ظلم نیست؟! آیا این محکوم نیست؟! اگر گروهی بروند خانه دیگری را، شهر دیگری را بگیرند، این در نظر آزادیخواهان و مردم عادّی و منصف اهل هر دین و مذهبی مردود نیست؟»
ایشان همچنین‌ در دیدار با شرکت‌کنندگان‌ در کنفرانس‌ بین‌المللی‌ حمایت‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ مردم‌ فلسطین‌ که در روز 27 مهرماه سال 1370 در حسینیه امام خمینی(س) برگزار شد خاطرنشان کردند: «ما از کسانی که امروز می‌گویند می‌خواهیم در قضیه فلسطین راه‌حل عادلانه پیدا کنیم، سؤال می‌کنیم که این راه‌حل عادلانه چیست؟ فلسطین متعلق به کیست؟ جز اینکه متعلق به فلسطینی است؟ آیا شما با تغییر اسم می‌توانید یک ملت را از اولی‌ترین حقش یعنی حقِ داشتن سرزمین خود محروم کنید؟ آیا با تبلیغات می‌توانید یک ملیت دروغین به نام ملیت اسرائیلی به وجود بیاورید؟ آیا چنین چیزی مقبول است؟ آیا چنین چیزی مطابق با انصاف است؟ آیا چنین چیزی عادلانه است؟ مسأله غیر از اینهاست... چرا شما افرادی را با ملیت‌های مختلف روسی، انگلیسی، امریکایی، آفریقایی، آسیایی، از هند و از مناطق دیگر دنیا در این‌جا جمع کرده‌اید، تا مردمی را از خانه‌ی خودشان بیرون کنید؟ اگر شما صلح می‌خواهید، صلح به این است که افرادی که متعلق به کشورهای دیگرند، به خانه‌های خودشان برگردند و فلسطین را به فلسطینی‌ها بدهند.»
مقام معظم رهبری همچنین در خطبه‏های نماز جمعه تهران در روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان و روز قدس مصادف با دهم دی‌ماه 1378 درباره اخراج ملت فلسطین از سرزمین خود و وارد کردن غاصبان از نژادهای مختلف به این کشور فرمودند: «در میان زشتی‌هایی که در این قرن بر ما گذشت که البته در کنارش محسّناتی هم در این قرن اتّفاق افتاده است که حالا مورد بحث ما نیست؛ یکی از زشت‏ترین، یا شاید بشود گفت زشت‏ترین آنها، مسأله فلسطین بود. چرا؟ چون در این قضیه، یک ملت را از کشور خودش بیرون کردند. من خواهش می‏کنم جوانانی که با مسأله فلسطین خیلی آشنایی و سابقه ذهنی ندارند، روی این کلمات تأمّل و درنگ کنند. یک ملت را از خانه و از کشور خود بیرون کنند و یک عدّه آدم‌هایی را از اطراف دنیا جمع کنند و به جای آن افراد در آن کشور بگذارند. چرا؟ چون آن جماعتی که از اطراف دنیا جمع کردند، از یک نژادند؛ نژاد اسرائیلی، نژاد یهودی! یعنی یک حرکت نژادگرایانه زشت که هر جای دنیا به‏وسیله هر کسی در ابعاد کوچکتر از این پیش می‏آمد، مایه ننگ و سرافکندگی بود؛ اما این را در ابعاد یک کشور به‏وجود آوردند...
این‏طور نیست که شما خیال کنید تا ابد باید فلسطینی‌ها - صاحبان سرزمین - خود و اولادشان بیرون از سرزمین خودشان باشند؛ یا اگر در آن داخلند، به‏صورت یک اقلیّتِ مقهور زندگی کنند و آن بیگانه‏های غاصب در این‏جا بمانند؛ نه، چنین چیزی نیست...
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودی‌ها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آن‏جا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیایی‌ها که آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت کردند؛ اما ایتالیایی‌ها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسی‌ها کنار آمدند. انگلیسی‌ها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِ‏ّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشه‏ای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشکیل دهند و جزء متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این که دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی به‏وجود آورد. درست است که اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن می‏تواند اتّحاد ایجاد کند؛ اما دشمنی که از بیرون آن‏طور حمایت می‏شود، با ترفندهای جاسوسی و با روش‌های گوناگون می‏تواند اختلاف ایجاد کند که همین کار را هم کرد: به یکی نزدیک شود، یکی را بزند، یکی را بکوبد، با یکی سختی کند. بنابراین، در درجه اوّل کمک کشور انگلیس و بعضی کشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریکا متّصل شدند. امریکا هم اینها را تا امروز زیربال خودش گرفته است. اینها به این معنا کشوری به‏وجود آوردند و آمدند کشور فلسطین را تصرّف کردند. تصرّف‌شان هم این‏طوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمین‌های بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار می‏کردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمت‌های چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمین‌های بزرگ که در اروپا و امریکا بودند خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمین‌ها را به این یهودی‌ها فروختند. البته دلاّل‌هایی هم داشتند که نقل کرده‏اند یکی از دلال‌های‌شان همین "سیّدضیاء " معروف، شریک رضاخان در کودتای 1299 بود که از اینجا که به فلسطین رفت، آنجا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها شد! زمین‌ها را خریدند؛ زمین‌ها که ملک اینها شد، با روش‌های واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمین‌ها کردند. در جایی می‌رفتند، می‏زدند، می‏کشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب می‏کردند.
این تسلّط غاصبانه صهیونیست‌ها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عرب‌ها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچ‏گونه مدارا نمی‏کردند.
رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرف‌های عجیب است. این قدر اینها به‏وسیله رسانه‏های صهیونیستی که دست یهودی‌ها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته می‏شد - که به خاطر همین دروغ‌ها بعضی از سرمایه‏داران یهودی را گرفتند! خیلی‌ها هم دروغ‌های آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - "ژان پل‏سارتر " - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفته این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین "ژان پل‏سارتر " کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: "مردمی بی‌سرزمین، سرزمینی بی‏مردم "! یعنی یهودی‌ها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود و کار می‏کرد. شواهد زیادی هم هست. یک نویسنده خارجی می‌گوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود که تا چشم کار می‏کرد، دیده می‏شد. سرزمین بی‏مردم یعنی چه؟! در دنیا این‏طور وانمود کردند که فلسطین یک جای متروکه مخروبه بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ به افکار عمومی!»
معظم‌له ‏در چهارم تیرماه سال 1375 نیز در جمع مردم مشهد و زائران حضرت علی بن موسی‏الرضا علیه السلام خاطرنشان کردند: «پلیدتر از آمریکا، دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی است. چرا؟ چون بالاخره دولت آمریکا، یک دولت و متّکی به یک ملت است. در صورتی که اساساً دولت غاصب صهیونیستی، متّکی بر یک ملت نیست! ملت ساکن آن مناطق، ملتی است که امروز آواره است! اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یک عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقه فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون کردند و فرزندان و بازماندگان آنها - بیش از یک میلیون نفر - هنوز هم در زیر چادرها و در شرایط اردوگاهی زندگی می‏کنند! زیر چادر، یا چیزی شبیه چادر، در کوخ‌ها زندگی می‏کنند! مردم فلسطین، در خارج از فلسطین، با حال کوخ‌نشینی و اردوگاه‌نشینی زندگی می‏کنند. خانه‏های آنها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا، از استرالیا، از آمریکا، از آسیا و از آفریقا به آنجا رفته‏اند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آورده‏اند و در آنجا به نام یک ملت، زندگی می‏کنند و دولتی هم دارند! اساساً چنین ملتی، وجود و هویّتی ندارد.
گناه جمهوری اسلامی این است که این حرف را می‏زند! جمهوری اسلامی بر خلاف دولت‌های دیگر که از ترس یا با تطمیع امریکا همین حرف حق را کتمان کرده و پوشیده داشتند، این حرف را به صراحت می‏زند و می‏گوید حق، حقّ است و باطل، باطل است. ما نمی‏توانیم انکار کنیم که ملت فلسطین وجود داشته، ولی امروز آواره است. نمی‏توانیم انکار کنیم که سرزمین فلسطین، از مردم فلسطین غصب شده است؛ آن هم نه با یک روش ظاهراً با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب و دروغ و اعمال زور و سفّاکی و قتل عام. دولت اسرائیل با قتل عام و غدر و فریب و سفّاکی و لگدزدن به ارزش‌های انسانی به وجود آمد. حقوق یک ملت در مقابل پای مهاجرین صهیونیست که وارد فلسطین اشغالی شدند، قربانی شد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین در سخنرانی تاریخی خود در مراسم گشایش کنفرانس بین‏المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در چهارم اردیبهشت 1380 در تهران فرمودند: «دلایلی در دست است که عدّه‏ای از اراذل و اوباشِ غیریهودی شرق اروپا را به نام یهودی به فلسطین کوچانیدند... و انگلیسی‌ها هم با مجموعه‌ای از طرح‌های حساب‌شده، یهودیان را به فلسطین آوردند و مسلمانان را از خانه و کاشانه خویش آواره کردند.»
ایشان همچنین‏ در خطبه‏های نماز جمعه تهران در روز 28 دی‌ماه سال 1375 گفتند:‌ «چه کسی باور می‏کرد که بیایند ملتی را از این کشور بیرون کنند و یک عدّه را از اطراف دنیا جمع کنند و به این جا بیاورند و به اصطلاح یک کشور تشکیل دهند؟ امر خیلی عجیب و باورنکردنی‏ای است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار شرکت‏کنندگان در همایش بین‏المللی رسانه‏های جهان اسلام در حمایت از انتفاضه فلسطین‏ نیز فرمودند: «در بخش دیگری از دنیا، با تکیه بر داستان‌های ذکر شده در تورات و این که اینجا سرزمینی است که به فرزندان اسرائیل بخشیده شده، بسیاری از مسیحیان را هم با خود همفکر و همدل کردند. آن طوری که من در آماری ملاحظه کردم، اینها توانسته‏اند در برخی کشورها - از جمله عمدتاً در امریکا - به عنوان پشتوانه افکار عمومی، با همین تبلیغات، میلیون‌ها صهیونیست غیر یهودی درست کنند!»
ایشان همچنین در دیدار با اعضای کنفرانس اسلامی فلسطین در سیزدهم آذرماه سال 1369 تأکید کرده بودند: «در مسأله فلسطین، هدف، محو اسرائیل است و میان سرزمین‌های اشغال‌شده قبل و بعد از سال 1967 هیچ تفاوتی وجود ندارد. هر وجب از خاک فلسطین، یک وجب از خانه مسلمین است و هر حاکمیتی به جز حاکمیت اسلام و مردم مسلمان فلسطین، حکومتی غاصب محسوب می‌شود.»



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


شیعه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بشنو از نی چون حکایت می کند                  شیعه را از خون روایت می کند



شیعه یعنی شرح منظوم طلب                     از مجاز و کوفه تا شام و حلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی                شیعه یعنی غربت صد ساله بی دلواپسی

 شیعه یعنی یک بیابان بی کسی                شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر                  بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل،احسان و وقار                  شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

شیعه یعنی وعده ای از نان جو                  کشته صد آئینه تا فصل درو

شیعه یعنی تندر آتش فروز                        شیعه یعنی زاهد شب شیر روز

شیعه یعنی شیر یعنی شیر مرد                 شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ تیز مو شکاف                   شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی عشق بازی با خدا                  یک نیستان تک نوازی با خدا

شیعه یعنی سابقون السابقون                شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آب ها را گل کند                      خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ انبیاست                    کربلا بارزترین منظور ماست

شیعه یعنی هست خطی بر جنون            شیعه طوفان می کند در کاف و نون

شیعه یعنی تشن? جام بلا                        شیعه گی یعنی قیام کربلا

شیعه یعنی بازتاب آسمان                        بر سر نی جلو? رنگین کمان

شیعه یعنی انتزاج نارو نور                       شیعه یعنی راس خونین بر تنور

شیعه یعنی هفت وادی اضطراب               شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی شوق یعنی انتظار                  صاحب آئینه تا صبح بهار

شیعه یعنی مالک پا در رکاب                   تا که خورشید افکند از رخ نقاب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار                تا کشید بر دوش خود چهل سال دار

شیعه یعنی میثم و دار خروج                     شیعه یعنی زید هنگام خروج

شین شیعه شین شوق است وشهود         (یا) نشان یا علی دریای جود

عین هم تمهید ذکر یا علی ست               های شیعه های (هو) ذکر علی ست

شیعه باید هم چو اشعار کمیت                سر نهد بر خاک پای اهل بیت



                                                    *قطعه شعری از مرحوم آغاسی*



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<      1   2   3      >